گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:ز عشقت سوختم ای جان کجایی بماندم بی سر و سامان کجایی

❈۱❈
ز عشقت سوختم ای جان کجایی بماندم بی سر و سامان کجایی
نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی نه در جان نه برون از جان کجایی
❈۲❈
ز پیدایی خود پنهان بماندی چنین پیدا چنین پنهان کجایی
هزاران درد دارم لیک بی تو ندارد درد من درمان کجایی
❈۳❈
چو تو حیران خود را دست گیری ز پا افتاده‌ام حیران کجایی
ز بس کز عشق تو در خون بگشتم نه کفرم ماند و نه ایمان کجایی
❈۴❈
بیا تا در غم خویشم ببینی چو گویی در خم چوگان کجایی
ز شوق آفتاب طلعت تو شدم چون ذره سرگردان کجایی
❈۵❈
شد از طوفان چشمم غرقه کشتی ندانم تا درین طوفان کجایی
چنان دلتنگ شد عطار بی تو که شد بر وی جهان زندان کجایی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۴۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امیدوار
2021-07-04T18:54:52.4262468
بیت سوم اشاره مستقیم دارد به شاه بیت محمود شبستری  جهان جمله فروغ نور حق دان حق اندر وی ز پیدایی ست پنهان
محسن جهان
2022-07-05T10:55:22.2979164
جناب عطار خطاب به پروردگار می‌فرماید: جانی که در بدن دارم و غیر از آن که تمامی هستی را شامل می‌شود تو به من عطا کردی، و در عین حال نه در جان و نه در بیرون آن با این چشم ظاهری نمی‌توانم تو را بیابم.   وجود تو به سبب جهان‌شمولی در ذات تمام مخلوقات از نظرها پنهان مانده است، و چگونه می‌توان در پیدا و پنهان تو رو یافت. پروردگارا به سبب جدایی از تو از روز ازل مبتلا به هزاران درد و رنج شده‌ام، که درمانی برای آن به جز وصل تو وجود ندارد.
یوسف شیردلپور
2023-09-23T08:11:32.7380003
درود برشما آقامحسن جهان چه زیبا تمثیل زدی به غزل حضرت عطار و پروردگار یاد این شعر روح خدا حضرت مولانا افتادم   در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری واقعاکه این شاعران کاری کرد ند کارستان  چقدر ما در ادبیات خوشبتیم که چنین شاعران گران بهایی داریم چه از گذشته چه  معاصر  مانا باشید ❣️❣️✋