گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:در دلم افتاد آتش ساقیا ساقیا آخر کجائی هین بیا

❈۱❈
در دلم افتاد آتش ساقیا ساقیا آخر کجائی هین بیا
هین بیا کز آرزوی روی تو بر سر آتش بماندم ساقیا
❈۲❈
بر گیاه نفس بند آب حیات چند دارم نفس را همچون گیا
چون سگ نفسم نمکساری بیافت پاک شد تا همچو جان شد پر ضیا
❈۳❈
نفس رفت و جان نماند و دل بسوخت ذره‌ای نه روی ماند و نه ریا
نفس ما هم رنگ جان شد گوییا نفس چون مس بود و جان چون کیمیا
❈۴❈
زان بمیرانند ما را تا کنند خاک ما در چشم انجم توتیا
روز روز ماست می در جام ریز می می‌جان جام جام‌اولیا
❈۵❈
آسیا پر خون بران از خون چشم چند گردی گرد خون چون آسیا
خویشتن ایثار کن عطار وار چند گوئی لا علی و لا لیا

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۹

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ن و القلم
2016-01-22T18:27:58
بیت آخر هم با توجه به شدت حب موجود در آن نسبت به مولاناالامیر(ع) قرینه ای بر شافعی بودن عطار است.ولله العلم و هو العلیم!
ن و القلم
2016-01-22T18:24:17
از مصرع اول بیت چهارم مشخص میشود که قطعا عطار نیشابوری از اهل سنت مالکی نبود چراکه استحاله ی سگ را موجب پاک شدنش میداند درحالی که مالکیه اصولا سگ دا نحس نمیدانند.ولله العلم و هو العلیم!
بابک
2016-01-23T10:31:37
روفیا جان،گمان نکنم که بابک گرامی هم توضیح خوبی داشته باشد...ولیرنگها آنچنان که به چشم بشر می آیند به دلایل بسیاریست؛ از جمله ماهیت و کیفیت قوه بصری انسان، طول موج و فرکانس هر رنگ، آیا نور ساطع گشته و یا منعکس، ماهیت اجرام و اشیایی که نور از آن ساطع گشته، و یا درجات انعکاس، و و و ....رنگها (spectrum of light) بخشی از (Electromagnetic radiation) می باشند که بخشی از آن توسط بینایی بشر دیده می شود و بخشهایی نه، مثل اکس ریها و گاما ریها .....اما، رنگ به گمانم در اشعار اشاره به ماهیت ظاهری و باطنی دارد:رنگ رخ خوب تو آخر گواستکه در حرم لطف خدا بوده ایرنگ تو داری که ز رنگ جهانپاکی و همرنگ بقا بوده ای آینه رنگ تو عکس کسیستتو ز همه رنگ جدا بوده ایمولاناو نور،نیز (electromagnetic radiation) است و بخشی از (electromagnetic spectrum) که بخشهای دیگری را نیز شامل است از جمله (Gamma rays) و (x-rays) و....بسیاری از نورالنوار (the Light of lights) گفته اند، و یوگیها نیز از رنگهایی که مربوط به هر یک از چاکراهای فوقانیست از قرمز و اولین چاکرا (مولادهارا) تا آخرین (ساهاسرارا) و رنگ سفید و طلایی آن و رابطه آنان با انوار و رنگهایی که از برخی ستارگان ساطع و توسط برخی از کواکب منعکس....نوری است که آن نور به آن نور توان دیدهر دیده که آن دید یقین دان که چنان دیدشاه نعمت الله
مهری
2016-01-23T16:03:50
روفیا بانوی عزیزممباد که دامن پر سعادت شما را رها کنم، که همیشه شما را خوانده ام و می خوانمبا لیام در تماس هستم و اشعاری وزین از او توسط ایمیل دریافت می کنم از مرسده عزیز {استادم} چند ماه است که بی خبرمسمانه { س،م } عزیزم جور مرا در حاشیه می کشدخوب و خوش باشید
روفیا
2016-01-24T23:07:35
مهری بانوبانوی مهرخوشحالم که قهر نکرده اید، با آن که شما را ندیده ام هرگز نمی پسندم غبار غم بر صفحه دلهای هیچ کدامتان بنشیند،نیکو تر دارم چلچراغ عشق در قلبهای نازکتان بسوزد و نورش کوره راه های زندگی تان را گرم و روشن کند، شاید روزی هم ما از آن کوره راه گذر کنیم و رد پاهایتان نویدی باشد بر این که بزرگی این ره پیموده است... درود مرا به دیگر یاران برسانید...
روفیا
2016-01-24T23:16:46
بابک جان پس رنگ که طیف نور است نوعی نور است؟ یعنی بالاخره نوعی انرژی است؟آیا همه چیز در جهان تجربی شناخته شده توسط بشر یا ماده است یا انرژی؟ البته رنگ گاهی در ادبیات معنای تعلق می دهد، غلام همت آنم که زیر چرخ کبودزهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد استو جایی معنای طیف های نور، ولی همین طیف ها نیز در نهایت سراپا تعلق هستند، تو گویی بدون نور اصلا وجود خارجی ندارند! خودم هم نفهمیدم چه گفتم!
علیرضا دیانی نژاد
2017-03-17T15:29:33
با سلام و احترامیکی از عزیزان نوشته است: "بیت آخر میگوید تا چند بزبان خود را ارادتمند علی میدانی و میگویی لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار / جوانمردی جزعلی نیست و شمشیری جزذوالفقار نباشد / بیا و مثل عطار در عمل خود را ایثار کن چنانکه علی علیه السلام نیز همین میفرمود و دیگران برخود مقدم میداشت ."در حالی که عبارت "لا عَلَیَّ و لا لی" یا به شکل کامل آن: "انت لا عَلَیَّ و لا لی"د زبان عربی بسیار کاربرد دارد و معنای آن این است که "شما نه بر من باش و نه با من" و به اصطلاح بی طرف باش. و در شعر عطار باید این گونه خوانده شود:چند گویی لا عَلَیُّ و لا لِیا"و آن الف به ضرورت شعری اضافه شده است و بنابر این معنی می شود:خویشتن را چون عطار فدا ساز و تا می خواهی بگویی که به من ارتباطی ندارد و من نه ضد تو هستم و نه با تو؟