عطار:بی تو از صد شادیم یک غم به است با تو یک زخمم ز صد مرهم به است
❈۱❈
بی تو از صد شادیم یک غم به است
با تو یک زخمم ز صد مرهم به است
گر ز مشرق تا به مغرب دعوت است
چون نمیبینم تو را ماتم به است
❈۲❈
از میان جان ز سوز عشق تو
گر کنم آهی ز دو عالم به است
مینگویم از بتر بودن سخن
می چه پرسی حال من هر دم به است
❈۳❈
گرمی میباید و عشقت مدام
زانکه نفت عشق تو از نم به است
هست آب چشم کروبی بسی
آتش جان بنی آدم به است
❈۴❈
چون بشست افتاد دست آویز را
زلف تو پر حلقه و پر خم به است
چون تویی محرم مرا در هر دو کون
خلق عالم جمله نامحرم به است
❈۵❈
شادی وصلت چو بر بالای توست
پس نصیب خلق مشتی غم به است
توسن عشق تو رام توست و بس
زانکه رخش تند را رستم به است
❈۶❈
رنگ بسیار است در عالم ولیک
بر رکوی عیسی مریم به است
پشهای را دیدهای هرگز که گفت
همنشینم گنبد اعظم به است
❈۷❈
نی که تو سلطانی و ما گلخنی
عز تو با ذل ما بر هم به است
چون فرید از ناله همچون چنگ شد
هر رگ او همچو زیر و بم به است
کامنت ها