عطار:یکی پرسید ازان مجنونِ غمگین که از لیلی چه میگوئی تو مسکین
❈۱❈
یکی پرسید ازان مجنونِ غمگین
که از لیلی چه میگوئی تو مسکین
بخاک افتاد مجنون سر نگون سار
بدو گفتا بگو لیلی دگر بار
❈۲❈
تو از من چند معنی جوی باشی
ترا این بس که لیلی گوی باشی
بسی گر دُرِّ معنی سفته آید
چنان نبوَد که لیلی گفته آید
❈۳❈
چو نام و نعت لیلی بازگفتی
جهانی در جهانی راز گفتی
چو دایم نام لیلی میتوان گفت
ز غیری کفرم آید یک زمان گفت
❈۴❈
کسی کو نام لیلی کردی آغاز
بر مجنون همی عاقل شدی باز
وگر جز نام لیلی یاد کردی
شدی دیوانه و فریاد کردی
❈۵❈
اگر گم بودن خود یاد داری
روا باشد که از وی یاد آری
ولی تا از خودی سدّیت پیشست
اگر یادش کنی آن یاد خویشست
کامنت ها