عطار:سر مردان دین صدیق اکبر امام صادق و سالار سرور
❈۱❈
سر مردان دین صدیق اکبر
امام صادق و سالار سرور
مهین رحمت مهدات او بود
که در دین سابق خیرات او بود
❈۲❈
شب خلوت قرین ویار غارست
نثار راهش اوّل چل هزارست
بدین بوبکر چون کردست آغاز
بدو گردد همه اجر جهان باز
❈۳❈
ازان ایمان او در اصل خلقت
همی چربد بر ایمانها ز سبقت
مگر او درد دندان داشت ده سال
پیمبر را نکرد آگه ازان حال
❈۴❈
چو حق گفت آن پیمبر را بتحقیق
بدو گفت ای جهان حلم صدیق
چرا با من نکردی این حکایت
ز حق گفتا نکو نبود شکایت
❈۵❈
کسی کو دین حق زین سان نگه داشت
بسرّ جان او جز حق که ره داشت
همیشه بود سنگی در دهانش
که تاگوهر نیفشاند زبانش
❈۶❈
میان سنگ در گوهر شنیدم
ولی سنگی بگوهر در ندیدم
چنان مستغرق حق بود جانش
که کم رفتی حدیثی بر زبانش
❈۷❈
چو جانش بود مشغول اندر آیة
ازو هجده حدیث آمد روایة
سزد عالم اگر هجده هزارست
که آن هجده حدیثش یادگارست
❈۸❈
حدیث او چو اصل عالم افتاد
براهین حدوثش محکم افتاد
ببین تا او چه عقل و چه بصر داشت
که از آبستن و طفلی خبر داشت
❈۹❈
چو نابینای عاجز را دعا کرد
به بینائیش حق حاجت روا کرد
نفس هرگز در افزونی نمیزد
که دم جز در اقیلونی نمیزد
❈۱۰❈
چو هنگام وفات آمد فرازش
به پیش مصطفی بردند بازش
ز صدیق آن کلید عالم راز
درش بگشاد و قفل از پرده شد باز
❈۱۱❈
ز شوقش قفل چون زنجیر بگسست
باستقبال او پرده برون جست
کسی کاهن بصدقش مومن آید
دل خصمش چرا چون آهن آید
❈۱۲❈
چو شد قفل از سر صدقش سرانداز
چرا قفل دل خصمش نشد باز
چو اصحاب اندر آن مشهد رسیدند
فرو برده یکی خاکش بدیدند
❈۱۳❈
کسی کو در گزید مار یارست
توان گفتن که این کس یار غارست
چو پیغامبر ابوبکر و عمر را
بصر خواند این یک و سمع آن دگر را
❈۱۴❈
نبی چون هر دو را سمع و بصر خواند
کسی کین دو ندارد کور و کر ماند
کامنت ها