عطار:سؤالی کرد از عبدالسلامم کزین معنی جوابی ده تمامم
❈۱❈
سؤالی کرد از عبدالسلامم
کزین معنی جوابی ده تمامم
چه خواهد کرد این در ملک بغداد
که افتادست این مربودش آباد
❈۲❈
مرا برگوی حال این یگانه
چه خواهد کرد در عین زمانه
اناالحق میزند مانند ما او
چه نامت اندر اینجا آشنارو
❈۳❈
ولیکن ما نهانی راز گفتیم
نه با هر کس معانی باز گفتیم
عوام امروز میبینی یقین تو
در اینجاگاه پیر پیش بین تو
❈۴❈
همه درگفت و گوی ما شده باز
چه باید کرد اینجا گو مرا باز
نه حرف عام این مرحرف خاصست
که میگوید کجا او زین خلاصست
❈۵❈
کشند او را بزاری اندر اینجا
کنند او را عجب خواری درینجا
هزاران خواری آمد برتن او
نمیگردد چنین از گفت و از گو
❈۶❈
اناالحق میزند مانند موسی
بسوی طور در دیدار مولی
اناالحق میزند مانند فرعون
خدائی میکند با فروباعون
❈۷❈
اناالحق میزند مانند عشاق
خروشی افکند در روی آفاق
هنوز این مرد ناپخته است گوئی
بمیزان عقل ناسخت است گوئی
❈۸❈
ندارد عقل ای نه مرد این پیر
چه باید کرد اکنون عین تدبیر
ندارد عقل افتاده است بیرون
بریزیدش خلایق جملگی خون
❈۹❈
ندارد عقل از آن نادان راهست
فتاده این زمان درعین جاه است
ز دانائی نگوید هیچکس این
نمیبیند کسی این کفر بادین
❈۱۰❈
حقیقت کفر کی با دین بگنجد
مر این عاقل بیک موئی نسنجد
سخن از کفر میراند نه از دین
ندارد گفتن او هیچ تمکین
❈۱۱❈
حقیقت این زمانش پاره پاره
کنند اینجایگه دیگر چه چاره
کامنت ها