عطار:امامی کو امامت را حسن بود حسن آمد که جمله حسن ظن بود
❈۱❈
امامی کو امامت را حسن بود
حسن آمد که جمله حسن ظن بود
همه حسن و همه خلق و همه حلم
همه لطف و همه جود و همه علم
❈۲❈
زجودش هفت دریا هشت آمد
ز شوقش نه فلک در گشت آمد
سه نور بس قوی را چارم او بود
برای آن همه چیزش نکو بود
❈۳❈
مربع زان سه آمد جوهر او
مثلث دو مثنّی در بر او
چو دو میراث مشکین زان سه تن داشت
چو جان در بر ازو با خویشتن داشت
❈۴❈
دل پر نور او دریای دین بود
دو موی او دو شست عنبرین بود
چو در دریا فکند آن شست در راه
بشست افتاد از ماهیش تا ماه
❈۵❈
رخی چون روز و زلفی همچو شب داشت
کسی کان هر دو دید الحق عجب داشت
چو آه از دل برآوردی بغم در
در افتادی شب و روزش بهم در
❈۶❈
شب از موی سیاهش تیره گشته
ز رویش ماه روشن خیره گشته
لبش قایم مقام حوض کوثر
که بودی چشمهٔ نوش پیمبر
❈۷❈
چنان نوشی بزهر آلوده کردند
جگر پر خون دلش پالوده کردند
ز زهرش چون جگر شد پاره پاره
ز غصّه گشت خونین سنگ خاره
❈۸❈
دل خصمش نشد از خون جگر رنگ
ولی از درد او خون شد دل سنگ
کامنت ها