عطار:چون بیان کرد آن بزرگ دین سخن پیش ما گفتند این را نقل کن
❈۱❈
چون بیان کرد آن بزرگ دین سخن
پیش ما گفتند این را نقل کن
گفت از جدّم شنیدم این سخن
کو شنیده بود از جدّ کهن
❈۲❈
کاندر ایام خلیفه بوده است
یک زنی با حشمت و دنیاپرست
نام در ایام زینب داشته
خویش را ز آل نبی پنداشته
❈۳❈
خلق عالم حرمتش میداشتند
که ورا عالی نسب پنداشتند
چون امام هشتمین بشنید آن
گفت آریدش بنزد من روان
❈۴❈
تا که گردد نسبتش با مادرست
این چنین خاری ز باغ ما نرست
زینب آمد آنگهی پیش امام
کرد او بر روی شاه دین سلام
❈۵❈
بود چون حاضر خلیفه آن زمان
گفت پیشم این معانی کن بیان
تا که باشد نام باب و مام تو
تا شود معلوم رسم و نام تو
❈۶❈
گفت هستم من فلان بنت فلان
خود دروغش گشت در ساعت عیان
چون علی موسی الرضا تحقیق کرد
کذب زینب را روان بشکفت ورد
❈۷❈
گفت او رانیست با ما نسبتی
واندراین ره می ندارد دولتی
پس خلیفه گفت یا خیرالوری
نسبتش روشن بود در پیش ما
❈۸❈
پس امام المتقین گفتا شنو
گر همی خواهی که یابی جان نو
ای خلیفه یک زمانی هوش دار
مستمع باش و زمانی گوش دار
❈۹❈
بعد از آن گفت آن امام متقین
کی خلیفه حق ببین او را مبین
پیش من خود نیست ثابت اصل او
هم نماند بعد ازین هم نسل او
❈۱۰❈
من حدیثی دارم از جدّم رسول
گویمت گر میکنی او را قبول
گفت برگو ای امام مقتدا
تا چه گفته آن رسول با صفا
❈۱۱❈
گفت فرموده است جدّ و باب من
بشنوید ازمن همه اصحاب من
آنکه باشد او ز نسل فاطمه
باشدش در خیر و خوبی خاتمه
کامنت ها