عطار:ای بدنیا صرف کرده عمر خویش جان خود را کردهای صد بار ریش
❈۱❈
ای بدنیا صرف کرده عمر خویش
جان خود را کردهای صد بار ریش
خانه سازی از گل و بر روی آب
بعد از آن آنجا نشینی بهر خواب
❈۲❈
خواب این خانه چه باشد فکر کن
این معانی با دل خود ذکر کن
با چنین اوقات بَد بیچاره تو
اوفتاده درچه تن همچو گو
❈۳❈
تن ترا خانه شده بر روی آب
روح خود را کردهای دروی بخواب
در چنین خوابی تو ویران میشوی
کی تواندر خواب انسان میشوی
❈۴❈
رو تو بیداری گزین از خواب زود
تا شوی آگاه از سرّ ودود
هر که اوبیدار گردد همچو صبح
بادمیدن یار گردد همچو صبح
❈۵❈
مهر عرفان چون کندبا حق رجوع
میکند از مشرق جانب طلوع
رو توبیداری غنیمت دار نیک
پیش از آن کافتی میان خاک و ریگ
❈۶❈
خواب غفلت در درون چشم تست
لیک بیرون کردن او قسم تست
خواب چشمت چون بهم درساختند
صبح بیداریت رادر باختند
❈۷❈
منصب و جاهت زیاده خوردو خواب
عاقبت بینی تو از وی صد عذاب
تو برون کن خواب از چشمت روان
تا حیاتی یابی ازنور جهان
❈۸❈
جعفر صادق ز خواب و خور گذشت
در درون جنّت او را جای گشت
شیخ طائی چون ازو دریافت دین
جان او شد تازه از مآء معین
❈۹❈
صادق آمد بحر و تو چون آب جو
باش تو از بحر معنی آب جو
آب چبود آب بحر معرفت
حق شناسی کردن از ذات و صفت
❈۱۰❈
چون تو از ذات وصفت عارف شدی
از ظهورش عاقبت واقف شدی
صیقلی زن جان ظلمت دیده را
تا گشائی بر رخ اودیده را
❈۱۱❈
تو ورا بشناس و با او یار شو
مست گرد و محو آن دیدار شو
از شراب آشنائی مست شو
واندر آن مستیّ خود از دست شو
❈۱۲❈
چشم خود بگشای و روی او ببین
خویش را بگذارو سوی او ببین
چون ببینی تو شوی دانا بخود
تو نبینی او بود بینا بخود
❈۱۳❈
بعد از آن چون آب شو با او بجوی
بیخودانه از زبان او بگوی
کامنت ها