عطار:گفت عباسه که روز رستخیز چون زهیبت خلق افتد در گریز
❈۱❈
گفت عباسه که روز رستخیز
چون زهیبت خلق افتد در گریز
عاصیان و غافلان را از گناه
رویها گردد به یک ساعت سیاه
❈۲❈
خلق بیسرمایه حیران مانده
هر یک از نوعی پریشان مانده
حق تعالی از زمین تا نه فلک
صد هزاران ساله طاعت از ملک
❈۳❈
پاک بستاند همه از لطف پاک
وافکند اندر سر این مشت خاک
از ملایک بانگ خیزد کای آله
از چه بر ما میزنند این خلق راه
❈۴❈
حق تعالی گوید ای روحانیان
چون شما را نیست زین سود و زیان
خاکیا ن را کار میگردد تمام
نان برای گرسنه باید مدام
❈۵❈
دیگری گفتش مخنت گوهرم
هر زمانی مرغ شاخ دیگرم
گاه رندم، گاه زاهد ،گاه مست
گاه هست و نیست و گاهی نیست و هست
❈۶❈
گاه نفسم در خرابات افکند
گاه جانم در مناجات افکند
من میان هر دو حیران مانده
چون کنم در چاه و زندان مانده
❈۷❈
گفت باری این بود در هر کسی
زانک مرد یک صفت نبود بسی
گر همه کس پاک بودی از نخست
انبیا را کی شدی بعثت درست
❈۸❈
چون بود در طاعتت دلبستگی
با صلاح آیی به صد آهستگی
تا که نکند کره عمری سرکشی
تن فروندهد به آرام و خوشی
❈۹❈
ای تنورستان غفلت جای تو
کردهٔ مطلوب سر تا پای تو
اشک چون شنگرف اسرار دلست
سیرخوردن چیست، زنگار دلست
❈۱۰❈
چون تو دایم نفس سگ را پروری
کم نه آید از مخنث گوهری
کامنت ها