گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:مقتدای دین، جنید، آن بحر ژرف یک شبی می‌گفت در بغداد حرف

❈۱❈
مقتدای دین، جنید، آن بحر ژرف یک شبی می‌گفت در بغداد حرف
حرفهایی کز بلندی آسمانش سرنهادی تشنه دل در آستانش
❈۲❈
داشت بس برنا، جنید راه بر هم چو خورشید او یکی زیبا پسر
سر بریدند آن پسر را زار زار پس میان جمعش افکندند خوار
❈۳❈
چون بدید آن سر، جنید پاک باز دم نزد، آن جمع را دل داد باز
گفت آن دیگی که امشب بس عظیم برنهادم من در اسرار قدیم
❈۴❈
در چنان دیگی گرم باید چنین هم بود زین بیش و کم ناید ازین
دیگری گفتش که می‌ترسم ز مرگ وادی دورست و من بی‌زاد و برگ
❈۵❈
این چنین کز مرگ می‌ترسد دلم جان برآید در نخستین منزلم
گر منم میر اجل با کار و بار چون اجل آید بمیرم زار زار
❈۶❈
هرکه خورد او از اجل یک تیغ دست هم قلم شد تیغ و هم دستش شکست
ای دریغا کز جهانی دست و تیغ جز دریغی نیست در دست، ای دریغ
❈۷❈
هدهدش گفت ای ضعیف ناتوان چند خواهد ماند مشتی استخوان
استخوانی چند در هم ساخته مغز او در استخوان بگداخته
❈۸❈
تو نمی دانی که عمرت بیش و کم هست باقی از دو دم تا کی دژم
تو نمی دانی که هرکه زاد، مرد شد به خاک و هرچ بودش باد برد
❈۹❈
هم برای بودنت پرورده‌اند هم برای بردنت آورده‌اند
هست گردون هم چو طشت سرنگون وز شفق این طشت هر شب غرق خون
❈۱۰❈
آفتاب تیغ زن در گشت او این همه سر می‌برد در طشت او
تو اگر آلوده گر پاک آمدی قطرهٔ آبی که با خاک آمدی
❈۱۱❈
قطرهٔ آب از قدم تا فرق درد کی تواند کرد با دریا نبرد
گر تو عمری در جهان فرمان دهی هم بسوزی هم بزاری جان دهی

فایل صوتی منطق‌الطیر حکایت جنید که سر پسرش را بریدند

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امید نقیبی نسب
2023-06-03T10:22:29.3316512
بیت شماره ۷ در نسخه منطق‌الطیر تصحیح احمد خوشنویس «عمادالکتاب» چاپ سال ۱۳۳۶ اینچنین آمده: ‌پخت باید اندر آن آشی چنین هم بود زین بیش و کم نبود ازین