گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:بنده‌ای را خلعتی بخشید شاه بنده با خلعت برون آمد به راه

❈۱❈
بنده‌ای را خلعتی بخشید شاه بنده با خلعت برون آمد به راه
گرد ره بر روی او بنشسته بود باستین خلعت آن بسترد زود
❈۲❈
منکری با شاه گفت ای پادشاه پاک کرد از خلعت تو گرد راه
شه بر آن بی‌حرمتی انکارکرد حالی آن سرگشته را بر دار کرد
❈۳❈
تا بدانی آنک بی‌حرمت بود بر بساط شاه بی‌قیمت بود
دیگری گفتش که در راه خدای پاک بازی چون بود ای پاک رای
❈۴❈
هست مشغولی دل بر من حرام هرچ دارم می‌فشانم بر دوام
هرچ در دست آیدم گم گرددم زانک در دست آن چو کژدم گرددم
❈۵❈
من ندارم خویش را در بند هیچ برفشانم جمله چند از بند هیچ
پاک بازی می‌کنم در کوی او بوک در پاکی ببینم روی او
❈۶❈
گفت این ره نه ره هر کس بود پاک بازی زاد این راه بس بود
هرک او در باخت هر چش بود پاک رفت در پاکی فروآسود پاک
❈۷❈
دوخته بر در، دریده بر مدوز هرچ داری تا سر مویی بسوز
چون بسوزی کل به آهی آتشین جمع کن خاکسترش در وی نشین
❈۸❈
چون چنین کردی برستی از همه ورنه خون خور تا که هستی از همه
تا نبری خود ز یک یک چیز تو کی نهی گامی در این دهلیز تو
❈۹❈
چون درین زندان بسی نتوان نشست خویشتن را بازکش از هرچ هست
زانک وقت مرگ یک یک چیز تو کی ندارد دست از تیریز تو
❈۱۰❈
دستها اول ز خود کوتاه کن بعد از آن آنگاه عزم راه کن
تا در اول پاک بازی نبودت این سفر کردن نمازی نبودت

فایل صوتی منطق‌الطیر حکایت بنده‌ای که با خلعت شاه گرد راه از خود پاک کرد و بردارش کردند

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها