عطار:داد از خود پیرتر کستان خبر گفت من دو چیزدارم دوست تر
❈۱❈
داد از خود پیرتر کستان خبر
گفت من دو چیزدارم دوست تر
آن یکی اسبست ابلق گام زن
وین دگر یک نیست جز فرزند من
❈۲❈
گر خبر یابم به مرگ این پسر
اسب میبخشم به شکر این خبر
زانک میبینم که هستند این دو چیز
چون دو بت در دیدهٔ جان عزیز
❈۳❈
تا نسوزی و نسازی همچو شمع
دم مزن از پاک بازی پیش جمع
هرک او در پاک بازی دم زند
کار خود تا بنگرد بر هم زند
❈۴❈
پاک بازی کو به شهوت نان خورد
هم در آن ساعت قفای آن خورد
کامنت ها