عطار:گفت شهزادی مگر پیش پدر خواند یک روزی غلامی را بدر
❈۱❈
گفت شهزادی مگر پیش پدر
خواند یک روزی غلامی را بدر
گفت برخیز ای غلام چست کار
نیم جو زر تره خر پیش من آر
❈۲❈
شاه گفت ای مدبر و ای هیچکس
تو خسیسی هیچ ناید از تو خس
شاه را کز نیم جو اندیشه است
گو ترا تره فروشی پیشه است
❈۳❈
زین قدر آنرا که آگاهی بود
کی سزاوار شهنشاهی بود
کامنت ها