عطار:ذات چه بودجزو و کل با یکدگر جملگی یک گشته در زیر و زبر
❈۱❈
ذات چه بودجزو و کل با یکدگر
جملگی یک گشته در زیر و زبر
روح چه بود پرتوی ازنور ذات
مانده سر گردان دریای صفات
❈۲❈
عین چه بود در تجلّی گم شدن
قطرهٔ نامانده و قلزم شدن
عشق چه بود ذات اشیا یافتن
در نهان سر هویدا یافتن
❈۳❈
نور چه بود راز جانان دیدنست
رازها بر گوش دل بشنیدنست
چیست ظلمت اندُه جان یافتن
بر هوای کام جان بشتافتن
❈۴❈
عقل چه بود چشم دل برتافتن
از بدانستن رهی بشناختن
شوق چه بود آگهی دادن بدل
تا رهایی یابد او از آب و گل
❈۵❈
آسمان چه بود نظیر پرده دار
سر جانان کرده بر کل آشکار
شمس چه بود پرتوی از نور ذات
ازرموز عشق گردان در صفات
❈۶❈
ماه چه بود سالکی حیران شده
در فنای او فتان خیزان شده
نار چه بود کبر در سرداشتن
خویش رادر جاهلی بگذاشتن
❈۷❈
باد چه بود نیستی در نیستی
جهد کن تا تااندرین ره نیستی
آب چه بودتازه رویی کردن است
جور از دست خسیسان بردنست
❈۸❈
خاک چه بوددایماً افتادگی
در جنون عشق کردن سادگی
کوه چه بود اندرین ره ماندنست
صد کتاب هجر بر خود خواندنست
❈۹❈
بحر چه بود در مکنون دادنست
از وصال دل بسر افتادنست
عرش چه بود قلب قلبی یافتن
از قلوب کالبد سر تافتن
❈۱۰❈
فرش چه بود کارگاهی ساختن
هر دم ازنوعی دگر پرداختن
لوح چه بود راز اشیا خواندن است
گر توانی معنی آن راندن است
❈۱۱❈
عشق چه بود جملگی حق دیدنست
در فضای بیخودی گردیدنست
عقل چه بود پر فضولی گفتن است
درنا سفته بدانش سفتن است
❈۱۲❈
خوف چه بود نقش صورت دیدنست
پای تا سر در کدورت دیدنست
امن چه بود در حضور لامکان
اوفتاده محو کرده جسم و جان
❈۱۳❈
شوق چه بود روی جانان یافتن
بعد از آن نور معانی یافتن
ذوق چه بوددر وصال خویش نه
جملگی یک گشته و پس پیش نه
❈۱۴❈
روح چه بود پای تاسر گشته کل
دستها کلّی فرو شسته ز دل
حال چه بود بازگشتن در مکان
یافته سر معانی هر زمان
❈۱۵❈
قال چه بود گفتن ازدردی سخن
تامگر پیدا شود راز کهن
ذات چه بود این همه خود دیدنست
هست خود نه نیک و نه بد دیدنست
کامنت ها