عطار:چارچیزست ای برادر با خطر تا توانی باش ازینها بر حذر
❈۱❈
چارچیزست ای برادر با خطر
تا توانی باش ازینها بر حذر
قربت سلطان و الفت با بدان
رغبت دنیا و صحبت با زنان
❈۲❈
قرب سلطان آتش سوزان بود
با بدان الفت هلاک جان بود
زهر دارد در درون دنیا چو مار
گرچه بینی ظاهرش نقش و نگار
❈۳❈
مینماید خوب و زیبا در نظر
لیک از زهرش بود جان را خطر
زهر این مار منقش قاتلست
باشد از وی دور هر کو عاقلست
❈۴❈
همچو طفلان منگراندرسرخ و زرد
چون زنان مغرور رنگ و بو مگرد
زال دنیا چون عروس آراسته است
هر زمانی شوی دیگر خواسته است
❈۵❈
مقبل آن مردی که شد زین جفت طاق
پشت بر وی کرد و دادش سه طلاق
لب به پیش شوی خندان میکند
پس هلاک از زخم دندان میکند
کامنت ها