گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عطار:عافیت را گر بجویی ای عزیز می‌توانش یافتن در چار چیز

❈۱❈
عافیت را گر بجویی ای عزیز می‌توانش یافتن در چار چیز
ایمنی و نعمت اندر خاندان تندرستی و فراغت بعد از آن
❈۲❈
چونکه بانعمت امانی باشدت عافیت را زان نشانی باشدت
با دل فارغ چو باشی تندرست دیگر از دنیا نباید هیچ جست
❈۳❈
بر میآور تا توانی کام نفس تا نیفتی ای پسر در دام نفس
زیر پای آور هوای نفس را کم بدو ده بهرهای نفس را
❈۴❈
نفس و شیطان می‌برند از ره ترا تا بیندازند اندر چه ترا
نفس را سرکوب و دایم خوار دار تاتوانی دورش از مردار دار
❈۵❈
نفس بد را هر که سیرش می‌کند درگنه کردن دلیرش می‌کند
خلق خود را دور دار از هرمزه تا نیفتی در وبال و در بزه
❈۶❈
ز آب و نان تالب شکم را پر مساز همچو حیوان بهر خودآ خور مساز
روز کم خور گرچه صایم نیستی پر مخور آخر بهایم نیستی
❈۷❈
ای که در خوابی همه شب تا بروز بهر کور خود چراغی برفروز
خواب و خور جز پیشهٔ انعام نیست خفتگان را بهره زین انعام نیست
❈۸❈
ای پسر بسیار خواهی خفت خیز گر خبرداری ز خود بی گفت خیز
دل درین دنیای دون بستن خطاست دامن از وی گر تو در چینی رواست
❈۹❈
از چه بندی دل بدنیای دنی چون نه جاوید در وی بودنی
ظاهر خود را میارای ای فقیر تا چو بدری باطنت گردد منیر
❈۱۰❈
طالب هر صورت زیبا مباش در هوای اطلس و دیبا مباش
از هوا بگذر خدا را بنده باش زندگی می‌بایدت در ژنده باش
❈۱۱❈
خرقهٔ پشمینه را بر دوش کن شربتی از نامرادی نوش کن
ای که در بر می‌کشی پشمینه را پاک سازاز کبر اول سینه را
❈۱۲❈
گر همی خواهی نصیب از آخرت رو بدر کن جامهای فاخرت
بی‌تکلف باش و آرایش مجوی ترک راحت گیر و آسایش مجوی
❈۱۳❈
در برت گو کسوت نیکو مباش زیر پهلو جامه خوابت گو مباش
همچو صوفی در پلاس وصوف باش با صفتهای خدا موصوف باش
❈۱۴❈
مرد ره را بوریا قالین بود زانکه خشتش عاقبت بالین بود

فایل صوتی پندنامه بخش ۱۳ - در بیان سبب عافیت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

دکتر اندیشه قدیریان
2015-08-06T06:19:33
در مصراع دومِ بیت یازدهم، اشکالی تایپی وجود دارد و آن اینکه: «آ» در واژه ی «آخور» به واژه ی پیشین چسبیده و عبارت را نامفهوم ساخته است؛ باید چنین نوشت: همچو حیوان بهرِ خود، آخور مساز.
tolga
2016-11-30T15:18:43
خلق خود را دور دار از هرمزهحلق خود را ...