عطار:عافیت را گر بجویی ای عزیز میتوانش یافتن در چار چیز
❈۱❈
عافیت را گر بجویی ای عزیز
میتوانش یافتن در چار چیز
ایمنی و نعمت اندر خاندان
تندرستی و فراغت بعد از آن
❈۲❈
چونکه بانعمت امانی باشدت
عافیت را زان نشانی باشدت
با دل فارغ چو باشی تندرست
دیگر از دنیا نباید هیچ جست
❈۳❈
بر میآور تا توانی کام نفس
تا نیفتی ای پسر در دام نفس
زیر پای آور هوای نفس را
کم بدو ده بهرهای نفس را
❈۴❈
نفس و شیطان میبرند از ره ترا
تا بیندازند اندر چه ترا
نفس را سرکوب و دایم خوار دار
تاتوانی دورش از مردار دار
❈۵❈
نفس بد را هر که سیرش میکند
درگنه کردن دلیرش میکند
خلق خود را دور دار از هرمزه
تا نیفتی در وبال و در بزه
❈۶❈
ز آب و نان تالب شکم را پر مساز
همچو حیوان بهر خودآ خور مساز
روز کم خور گرچه صایم نیستی
پر مخور آخر بهایم نیستی
❈۷❈
ای که در خوابی همه شب تا بروز
بهر کور خود چراغی برفروز
خواب و خور جز پیشهٔ انعام نیست
خفتگان را بهره زین انعام نیست
❈۸❈
ای پسر بسیار خواهی خفت خیز
گر خبرداری ز خود بی گفت خیز
دل درین دنیای دون بستن خطاست
دامن از وی گر تو در چینی رواست
❈۹❈
از چه بندی دل بدنیای دنی
چون نه جاوید در وی بودنی
ظاهر خود را میارای ای فقیر
تا چو بدری باطنت گردد منیر
❈۱۰❈
طالب هر صورت زیبا مباش
در هوای اطلس و دیبا مباش
از هوا بگذر خدا را بنده باش
زندگی میبایدت در ژنده باش
❈۱۱❈
خرقهٔ پشمینه را بر دوش کن
شربتی از نامرادی نوش کن
ای که در بر میکشی پشمینه را
پاک سازاز کبر اول سینه را
❈۱۲❈
گر همی خواهی نصیب از آخرت
رو بدر کن جامهای فاخرت
بیتکلف باش و آرایش مجوی
ترک راحت گیر و آسایش مجوی
❈۱۳❈
در برت گو کسوت نیکو مباش
زیر پهلو جامه خوابت گو مباش
همچو صوفی در پلاس وصوف باش
با صفتهای خدا موصوف باش
❈۱۴❈
مرد ره را بوریا قالین بود
زانکه خشتش عاقبت بالین بود
کامنت ها