عطار:باش دایم ای پسر با یاد حق گر خبر داری ز عدل و داد حق
❈۱❈
باش دایم ای پسر با یاد حق
گر خبر داری ز عدل و داد حق
زنده دار از ذکر صبح و شام را
در تغافل مگذران ایام را
❈۲❈
یاد حق آمد غذا این روح را
مرهم آمد این دل مجروح را
یاد حق گر مونس جانت بود
کی هوای کاخ و ایوانت بود
❈۳❈
گر زمانی غافل از رحمن شوی
اندر آن دم همدم شیطان شوی
مومنا ذکر خدا بسیار گوی
تا بیابی در دو عالم آب روی
❈۴❈
ذکر را اخلاص میباید نخست
ذکر بی اخلاص کی باشد درست
ذکر بر سه وجه باشد بی خلاف
تو ندانی این سخن را از گزاف
❈۵❈
عام را نبود به جز ذکر لسان
ذکر خاصان باشد از دل بی گمان
ذکر خاص الخاص ذکر سر بود
هر که ذاکر نیست او خاسر بود
❈۶❈
ذکر بی تعظیم گفتن بدعتست
واندر آن یک شرط دیگر حرمتست
هست بر هر عضو را ذکر دگر
هفت اعضا راست ذکری ای پسر
❈۷❈
یاری هر عاجز آمد ذکر دست
ذکر پاخویشان زیارت کردنست
ذکر چشم از خوف حق بگریستن
باز در آیات او نگریستن
❈۸❈
استماع قول حق دان ذکر گوش
تا توانی روز و شب در ذکر کوش
اشتیاق حق بود ذکر دلت
کوش تا این ذکر گردد حاصلت
❈۹❈
آنکه ازجهلست دایم در گناه
کی حلاوت یابد از ذکر الله
خواندن قرآن بود ذکر لسان
هر کرا این نیست هست از مفلسان
❈۱۰❈
شکر نعمتهای حق میگو مدام
تا کند حق بر تو نعمتها تمام
حمد حق را بر زبان بسیاردار
تا شوی از نار حرمان رستگار
❈۱۱❈
لب مجنبان جز بذکر کردگار
زانکه پاکان را همین بودست کار
کامنت ها