عطار:میفزاید آب روی از پنج چیز با تو گویم بشنو ای اهل تمیز
❈۱❈
میفزاید آب روی از پنج چیز
با تو گویم بشنو ای اهل تمیز
چون بکار خویش حاضر بودهٔ
آب روی خویش را افزودهٔ
❈۲❈
از سخاوت آب روی افزون شود
وز بخیلی بی خرد ملعون شود
در سخاوت کوش اگر داری غنا
تا فزاید آب رویت در سخا
❈۳❈
هر کرا بر خلق بخشایش بود
آب روی او در افزایش بود
باش دایم بردبار و با وفا
تا بروی خویش بینی صد صفا
❈۴❈
تا بماند رازت از دشمن نهان
سر خود با دوستان کمتر رسان
تا نگردی پیش مردم شرمسار
آنکه خود ننهاده باشی برمدار
❈۵❈
ای برادر پرده مردم مدر
تا ندرد پردهات شخص دگر
بر هوای دل مکن زینهار کار
تا نیارد پس پشیمانیت بار
❈۶❈
قدر مردم را شناس ای محترم
تا شناسند دیگران قدر تو هم
تا زبانت باشد ای خواجه دراز
دست کوته دار و هر جانب متاز
❈۷❈
هر کرا قدری نباشد در جهان
زنده مشمارش که هشت از مردگان
از قناعت هر کرا نبود نشان
کی توانگر سازدش ملک جهان
❈۸❈
بر عدوی خویش چون یابی ظفر
عفو پیش آور زجر مش درگذر
دایما میباش از حق ترسکار
بایش نیز از رحمتش امیدوار
❈۹❈
با تواضع باش و خو کن با ادب
صحبت پرهیزکاران میطلب
بردباری جوی و بی آزار باش
تا که گردد در هنر نام تو فاش
❈۱۰❈
همچو تریاقند دانایان دهر
قاتلانند جملهٔ نادان چو زهر
مردم از تریاق مییابد نجات
خود کسی از زهر کی یابد حیات
❈۱۱❈
صبر و حلم و علم تریاق دلند
حرص و بغض و کینه زهر قاتلند
فخر جمله کارها نان دادنست
در بروی دوستان بگشادنست
❈۱۲❈
گرچه دانا باشی و اهل هنر
خویشتن را کمتر از نادان شمر
کامنت ها