عطار:با قناعت ساز دایم ای پسر گرچه هیچ از فقر نبود تلختر
❈۱❈
با قناعت ساز دایم ای پسر
گرچه هیچ از فقر نبود تلختر
هر سحر برخیز و استغفار کن
فرصتی اکنون که داری کار کن
❈۲❈
همنشین خویش را غیبت مکن
غیر شیطان بر کسی لعنت مکن
چون شود هر روز در عالم جدید
از گناهان تو به میباید گزید
❈۳❈
هر کرا ترسی نباشد از خدا
حق بترساند زهر چیزی ورا
تا توانی حاجت مسکین برآر
تا برآرد حاجتت را کردگار
❈۴❈
هست مالت جمله در کف عاریت
گر بماند از تو باشد زاریت
عاریت را باز میباید سپرد
هیچ کس دیدی که زر با خود ببرد
❈۵❈
حاصل از دنیا چه باشد ای امین
نه گزی کرباس و دو سه گز زمین
هرچه دادی در ره حق آن تست
هر که با اندک ز حق راضی شود
❈۶❈
هر که با اندک ز حق راضی شود
حاجت او را خدا قاضی شود
هست دنیا بر مثال جیفهٔ
بگذر از وی گر تو خو مردانهٔ
❈۷❈
هست دنیا بر مثال قطرهٔ
بگذر از وی زانکه داری بهرهٔ
هر که سازد بر سر پل خانهٔ
نیست عاقل او بود دیوانهٔ
❈۸❈
از خدا نبود روا جستن غنا
هست مؤمن را غنا رنج و عنا
فقر و درویشی شفای مؤمن است
زانکه اندر وی صفای مؤمن است
❈۹❈
مال و اولادت بمعنی دشمنند
گرچه نزدیک تو چشم روشنند
انما اولادکم را یاد گیر
مال و ملک این جهان را یادگیر
❈۱۰❈
مرد ره را بود دنیا سود نیست
هرگزش اندیشهٔ نابود نیست
هر کرا از صدق دل صافی بود
خرقهٔ و لقمهٔ کافی بود
❈۱۱❈
آنکه در بند زیادت میشود
دور از اهل سعادت میشود
بندگان حق چو جان را باختند
اسب همت تا ثریا تاختند
❈۱۲❈
تا نبازی در ره حق آنچه هست
آنچه میباید کجا آید بدست
کامنت ها