عطار:گر کنی خیری بدست خویش کن خیر خود را وقف هر درویش کن
❈۱❈
گر کنی خیری بدست خویش کن
خیر خود را وقف هر درویش کن
یک درم کان را بدست خود دهند
به بود زان کز پی او صددهند
❈۲❈
گر ببخشی خود یکی خرمای تر
بهتر از بعد تو صد مثقال زر
هر چه بخشیدی مکن با او رجوع
گر ز پا افتادهٔ از دست رجوع
❈۳❈
این بدان ماند که شخصی قی کند
باز میل خوردن آن کی کند
با پسر گر چیزکی بخشد پدر
میرسد گر باز گیرد از پسر
❈۴❈
ای پسر با مال و زر شادی مجوی
آنچه کس را دادهٔ دیگر مگوی
شادی دنیا سراسر غم بود
سور او را در عقب ماتم بود
❈۵❈
امر لا تفرح ز دنیا گوش دار
جای شادی نیست دنیا هوش دار
شادمان را ندارد دوست حق
این سخن دارم ز استادان سبق
❈۶❈
کر فرح داری ز فضل حق رواست
لیک از دنیا فرح جستن خطاست
ای پسر با محنت و غم خوی کن
روی دل را جانب دلجوی کن
کامنت ها