عطار:عاشقا یک دم در آور سر جان تا بیابی سر عشق کالامکان
❈۱❈
عاشقا یک دم در آور سر جان
تا بیابی سر عشق کالامکان
عاشقان بینی بجان حیران شده
هر یک از نوعی دگر جویان شده
❈۲❈
عاشقان بینی در این ره گشته غرق
از قدم در خون نشسته تا بفرق
عاشقان بینی ز خود فانی شده
جملگی در حال یک بینی شده
❈۳❈
عاشقان بینی بحق باقی شده
از خودی بگذشته و فانی شده
عاشقان بینی زبان لال آمده
وانگهی از عشق در حال آمده
❈۴❈
عاشقان بینی بریده خویشتن
همچو ابراهیم در دین بت شکن
عاشقان بینی ز سوی کالامکان
هر نفس در باخته جان جهان
❈۵❈
عاشقان بینی ز فرش خاکدان
در دمی بگذشته ازهفت آسمان
عاشقان بینی ز درد عشق زار
سر برهنه پا برهنه دل فکار
❈۶❈
عاشقان بینی ز شوق دوست مست
جمله اندر نیستی گشتند هست
عاشقان بینی تمامت جان شده
همچو اسماعیل جان قربان شده
❈۷❈
عاشقان بینی ز هجر درد وداغ
همچو یعقوب نبی در سوز و داغ
عاشقان بینی به مصر جان شده
وانگهی در مصر جان سلطان شده
❈۸❈
عاشقان بینی بسی در غرق نور
همچو موسی رفته اندر کوه طور
عاشقان بینی بسی شاه آمده
چون سلیمان شاه درگاه آمده
❈۹❈
عاشقان بینی برفته زین جهان
همچو عیسی رفته اندر آسمان
چون محمد عاشقی هرگز نبود
هیچ عاشق را چو او آن عز نبود
❈۱۰❈
عاشقان خود جمله در راه ویند
جمله جانبازان درگاه ویند
از سر دردی نظر کن این کتاب
تا که بر خیزد ز پیشت صد حجاب
❈۱۱❈
گر ترا صدق است بین ای پرهنر
تا شوی از سر معنی با خبر
این کتاب دیگر است ای مرددین
رهروان را ره نمود از درد دین
❈۱۲❈
راه دین تحقیق باشد از یقین
کی بود تقلید رفتن راه دین
غیر قرآن آن کتبهای دگر
جمله قشر است و ز تقلید ای پسر
❈۱۳❈
حق قرآن اینکه نقلست باکمال
سر قرآن را بداند ذوالجلال
من همه تفسیرها را خواندهام
مغز قرآن را ز اوحی خواندهام
❈۱۴❈
باز فرمود از پی ایشان مرا
تا بگویم اصل را و فرع را
حرف علت گفتن افسانه بود
عقل حیوانی نه حقانی بود
❈۱۵❈
یک زمانی ترک کن افسانه را
گوش کن تو رمز وصلت نامه را
هر که این خواند بکام دل شود
زود باشد کاندر این واصل شود
❈۱۶❈
نام این کردم وصالت نامه من
زانکه وصلت دیدهام از خویش من
هر که میخواهد که او واصل شود
درد عطارش مگر حاصل شود
کامنت ها