عطار:سائلی بنشست پیش بایزید گفت از لطف خدای برمزید
❈۱❈
سائلی بنشست پیش بایزید
گفت از لطف خدای برمزید
در ره حق دائماً مردانه‌ای
در میان عارفان فرزانه‌ای
❈۲❈
راه حق راتو به جان کوشیده‌ای
دائماً از شوق حق جوشیده‌ای
تو شراب سر حق نوشیده‌ای
سر اسرار خدا پوشیده‌ای
❈۳❈
سر سبحانی ز تو شد آشکار
در میان عاشقان نامدار
جان و تن را در طلب بگداختی
تا کمال معرفت در یافتی
❈۴❈
هر دو عالم را در این ره باختی
مرکب معنی در این ره تاختی
در وجود خویشتن فانی شدی
در بقای حق بحق باقی شدی
❈۵❈
دیدهٔ نفس بهیمی دوختی
این جهان و آن جهان را سوختی
سر تو از فکر جمله برتر است
فکر تو از عرش اعلی برتر است
❈۶❈
مظهر تحقیق و تجرید آمدی
لاجرم در عین توحید آمدی
غیر حق را اندر این ره سوختی
چشم خود بینی در این ره دوختی
❈۷❈
طالبان و سالکان در راه تو
جمله همچون چاکرند شاه تو
عاشقان در راه تو حیران شدند
عارفان از درد تو بیجان شدند
❈۸❈
زاهدان از زهد تو وامانده‌اند
عالمان از علم تو درمانده‌اند
پیر ما در ره توئی این دم یقین
نام تو کردند سلطان عارفین
❈۹❈
مشکلی افتاده اندر ره مرا
مشکل ما را بکن حالی روا
اندر این ره می‌روم با پا و سر
هر زمان پیش آیدم لونی دگر
❈۱۰❈
گاه نورانی و گه ظلمانیم
گاه روحانی و گه نفسانیم
گاه در علویم و گه در اسفلی
گاه در عقلیم و گه در غافلی
❈۱۱❈
گاه طالب گاه مطلوب آمدم
گه محب و گاه محبوب آمدم
گاه عاشق گاه صادق آمدم
گه منافق گاه فاسق آمدم
❈۱۲❈
گه محقق گه موحد آمدم
گاه زاهد گه مقلد آمدم
هر زمان لون دگر می‌دیده‌ام
اندر این ره راه را نادیده‌ام
❈۱۳❈
گفت سلطانش چو انس حق رسد
این خیالات از سرت بیرون کند
چونکه انس حق ترا حاصل شود
راه حق در پیش تو واصل شود
❈۱۴❈
اندر این ره جسم تو یکتا شود
طالب و مطلوب هم یکجا شود
علو را در سفل بینی ای پسر
بشنو این اسرار شو صاحب نظر
❈۱۵❈
نور در ظلمت ببینی آشکار
فهم کن اسرار ای مرد کبار
عشق و عاشق هر دو را محبوب دان
سالک و طالب همه مطلوب دان
❈۱۶❈
یافتن اینجا بود نایافتن
گم شدن اینجا بود پیدا شدن
هست را میدان در این ره غافلی
خیز ونادان شو اگر تو عاقلی
❈۱۷❈
بعد از آن بینی انیس با جلیس
اندر این منزل شوی روح نفیس
دائماً بنشسته باشی با خدا
فارغ ازکبر و نفاق و از هوا
❈۱۸❈
روح اندر خلوت جانان بود
در حریم وصل با جانان بود
یک زمان غایب نباشی از خدا
دائماً از نور حق گیری ضیاء
❈۱۹❈
سر این اسرار را حاصل کنی
جان و دل در معرفت کامل کنی
در جلیس این جسم تو چون جان شود
در حریم حضرت جانان شود
❈۲۰❈
در جلیسی با خدا و مصطفی
هم انیست می‌شود دایم صفا
کامنت ها