گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عیوقی:چو از شعر فارغ شد آمد بپای بغرید چون رعد نالان ز جای

❈۱❈
چو از شعر فارغ شد آمد بپای بغرید چون رعد نالان ز جای
بنزد پدر رفت گفت ای پدر پسر رفت و عمر پسر شد بسر
❈۲❈
مراین رد را چاره کن، زودباش! وگرنه شدم من، تو بدرود باش!
پدر گفت ای نازش جان باب نگر سر نتابی ز فرمان باب
❈۳❈
نه هنگام غم خوردن و شیونست که گاه دلیری و کین جستن است
هلا! هین، بپوش از پی کین زره! که امروز کین جستن از ناله به
❈۴❈
که من بر نخواهم همی تافت روی ز حی بنی ضبه وز قوم اوی
که تا بر سرانشان من از خون تگرگ ببارم به شمشیر رخشنده مرگ
❈۵❈
ستانم از آن سرکشان داد تو سپارم به تو سرو آزاد تو
چو گفت این پدر ورقه شد شاد کام بپوشید دست سلیح تمام
❈۶❈
نشست از بر بارهٔ باد پای بجنبید چون کوه رویین ز جای
پدر نیز پنهان شد اندر سلیح ببر در حسام و به کف در رمیح
❈۷❈
زحی بنی شیبه بیرون شدند چو شیر ژین سوی هامون شدند
عم ورقه آن مهتر نام جوی که بد باب گلشاه فرخنده روی
❈۸❈
ز تیمار فرزند دل خسته بود روانش ببند بلا بسته بود
سران و سواران حی را بخواند سپاهی کی زیشان جهان خیره ماند
❈۹❈
چنین سرکشان ای پی نام و ننگ نهادند سر سوی پرخاش و جنگ
جوانان حی چون خبر یافتند سراسر سوی کینه بشتافتند
❈۱۰❈
ز گردان و مردان پولاد پوش ز شیران گردن کش و سخت کوش
سپاه گران مایه شد انجمن همه شیر گیران پولاد تن
❈۱۱❈
ز بس مطرد و رایت خوب رنگ ز بس نوفهٔ شیر مردان جنگ
بنی شیبه گفتی کی جای بلاست مقام ددو معدن اژدهاست
❈۱۲❈
پریشان دلیران پرخاش جوی نهادند یکسر به پیکار روی
همی نعره از چرخ بگذاشتند همی رزم را بزم پنداشتند
❈۱۳❈
چو شیر دژم ورقه پیش سپاه سر از کبر برده بر چرخ و ماه
زمین را همی در نوشت از شتاب دلش پر ز کین و دو چشمش پر آب
❈۱۴❈
بزیرش یکی بور تازی نژاد همی راند و شعری همی کرد یاد

فایل صوتی ورقه و گلشاه بخش ۸ - سخن گفتن ورقه با پدر و جواب دادن پدرش

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها