ازرقی هروی:در قناعت و توفیق دین و مذهب راست بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
❈۱❈
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست
❈۲❈
فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را
عطاست ز ایزد و دانی که آن بزرگ عطاست
بگاه تنگدلی غمگسار پیرانست
گه فرا خروی باز مانع برناست
❈۳❈
بلند نام تو ، ای روشن آفتاب خرد
چو آفتاب درخشان و چون خرد والاست
فروغ رای تو از نور جرم خورشیدست
خیال همت تو تاج تارک جوزاست
❈۴❈
قضا بحسب دعای تو سوی خلق آید
مگر دعای تو اندازة نزول قضاست ؟
بژرف دریا مانی همی ، که بر جهلا
سیاست سخن تو سیاست دریاست
❈۵❈
ز بیخ و شاخ بکندی ز بهر نصرة دین
هر آنچه بیخ ضلال و هر آنچه شاخ هواست
نه بر کشیدۀ جاه تو پست داند شد
نه اوفتادۀ زخم تو بر تواند خاست
❈۶❈
تو مستجاب دعایی و هر که در ره تست
باعتقاد شناسم که مستجاب دعاست
اگر ببیخردی حاسدی سخن گوید
خرد پژوه شناسد که پایۀ تو کجاست
❈۷❈
و گر کسی بسر خود شکر فرو ریزد
شگفت نیست که در هر سری دگر سوداست
سخن بدانش گویند ، پایگه گیرد
و گرنه طوطی و شارک چو آدمی گویاست
❈۸❈
وگر چه جغد چو باز سپید صید کند
ز باز و جغد گه فال مرتبت پیداست
اگر بشکل و بصورت عدوت همچو تواست
ز روی عقل و بزرگی ز پایة تو جداست
❈۹❈
بلی گیاه و زمرد برنگ یکدگرند
ولیک جنس ز مرد نه قدر جنس گیاست
یکی بتاج شهان در نشاندة شرفست
یکی بکام ستور اندرون ز بهر چراست
❈۱۰❈
بزرگوارا ، ما نا طریق و سیرت من
نه بر مثال و طریق جماعت شعراست
ز بی فروغی بازار شعر خاطر من
از آنچه بود نیفزود وز فزوده نکاست
❈۱۱❈
چو خواستار بود خاطرم سخن نارد
بدان مثال که خواننده در تواند خواست
همیشه تا بگرانی هوا نه جنس زمینست
همیشه تا بخفیفی زمین نه جنس هواست
❈۱۲❈
بقات باد و مبادا جهان که بی تو بود
از آنکه سنت و دین را ببودن تو بقاست
کامنت ها