باباافضل کاشانی:بگسلم از تو، با که پیوندم؟ از تو گر بگسلم به خود خندم
❈۱❈
بگسلم از تو، با که پیوندم؟
از تو گر بگسلم به خود خندم
بخت بیدار یاور من شد
ناگهان زی در تو افکندم
❈۲❈
بندها بود بر من، اکنون شد
دیدن تو کلید هر بندم
کان اگر کَندَمی نیافتمی
زان تو را یافتم که جان کندم
❈۳❈
کی خبر داشتم ز خود بی تو
که چیام، یا چه گونه، یا چندم
آگه اکنون شدم ز خود که مرا
جاودان با تو بود پیوندم
❈۴❈
لاغر و مرده بودمی و اکنون
یال و بازو به جان بیاگندم
بی تو از تن چه کیسه بردوزم؟
یا ز جان، من چه طرف بربندم؟
❈۵❈
بی تو با ملک جم نه خشنودم
با تو باشم، به هیچ خرسندم
دور گردم ز جان و تن، شاید
دور باد از تو دور، نپسندم
کامنت ها