باباافضل کاشانی:با یار بگفتم به زبانی که مراست کز آرزوی روی تو جانم برخاست
❈۱❈
با یار بگفتم به زبانی که مراست
کز آرزوی روی تو جانم برخاست
گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست
کامنت ها