گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

باباطاهر:ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد

❈۱❈
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

فایل صوتی دوبیتی‌ها دوبیتی شمارهٔ ۲۳

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سهیل
2016-08-08T21:14:19
شعر عالیهخیلی دوستش دارماینم آهنگش با صدای سراج:پیوند به وبگاه بیرونیدانلود آهنگ آذرستونز دست دیده و دل هر دو فریادکه هرچه دیده بیند دل کند یادبسازم خنجری نیشش ز فولادزنم بر دیده تا دل گردد آزادبه بر گ لاله رنگ آمیزی عشقبه جان ما بلا انگیزی عشقاگر این خاکدان را واشکافیدرونش بنگری خونریزی عشق
سجّاد
2013-02-12T21:01:04
سلامدوستان، به نظر من، شعر زیر نیز به صورت صریح تر به مقصود جناب باباطاهر اشاره دارد.اندر پس نقاب فریبنده اش ببینافعی و گرگ و خوک نشستند در کمینیک تیر سمی است که آید به چشم توکاز عرش می‌کشاندت تا قعرۀ زمین
ابراهیم
2013-04-16T17:46:47
سلام دوستان عز
محسن اعلا
2012-11-23T17:27:32
این دوبیتی مشهوربسیارجذاب و پرکشش است.حدیث دل را بیان می کند.بازبانی ساده و لبریزاز عاطفه.اهل دل را از خود سرمست می سازد.
عباس
2013-10-19T11:10:01
افتخار ما همین عزیزان هستندازشماهم ممنون بابت این سایت بسیار زیبا
کیان
2021-03-14T13:35:53
در قطعه موسیقی دیده و دل، «هیچکس» این شعر را نمیخواند؛ بلکه همخوانش «بیداد» میخواند.
علیرضا
2020-06-27T14:06:57
لطفا در نظر داشته باشید که باید این شعر با احساسی لطیف خوانده شود نه به صورت روزنامه ای برای مثال( بسازَم) باید به صورت ( بسازُم)تلفظ شود
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
2017-03-30T18:20:02
درود بر دانایی دوستانِ همدل .❉ در گفتاری منسوب به پیامبر (ص) آمده است که : (چشم) را با (دَرپوش) و (حجاب) آفریدند و حجابِ آن ، (پِلک) است تا به هر چیزی و هر کسی ننگریم و کنترلِ آن در اختیارمان باشد . و در گفتاری دیگر نیز فرموده اند : برای هر عضوی از اعضایِ بدن ، سَهمی از (بَد کاره بودن و بی شَرم بودن) وجود دارد و (بَد کاره بودن و بی شَرم بودنِ ) چشم ، نگاه کردن به حرام هایِ الهی است .❉ بابا طاهر همدانی نیز در موردِ چشم و اثرات آن ، یک دوبیتی دارد : ➊ ز دستِ (دیده) و دل هر دو فریاد که هر چه (دیده) بیند دل کند یاد ➋ بسازم خــنجری نیشــش زِ پـولاد زنــم بـَــر (دیده) تا دل گــردد آزاددر ابتدا به نظر می رسد شکایتِ باباطاهر ، هم از (دیده) باشد و هم از (دل) ، اما با کمی توجه می فهمیم که اگر او از دل ، شکایت کرده منظورش دلی بوده که اسیرِ بدکارگی ها و بی شرمی هایِ چشم شده ، و در واقع این نگاه است که بر دل ، اثرِ بَدی گذاشته است . برای همین می خواهد خنجر را بر چشم فرود بیاورد نه بر دل . در نظر بابا طاهر این خنجر نیز باید دست سازِ اراده یِ (خودِ آدمی) باشد و نه دست سازِ دیگری . برای همین گفته است : بساز(م) خنجری ... و ضمیر آن را به خود نسبت داده است . البته در گفتاری از امام صادق (ع) آمده است که هیچ چشمی در برابرِ حرام هایِ الهی بسته نخواهد شد مگر این که از قبل ، عظمتِ خدا در دلش آمده باشد . شاید حالا بتوان گفت آن خنجری که بابا طاهر از آن حرف می زند باید در کارگاهِ دل ، ساخته و پرداخته شود و ذَرّاتِ آن نیز باید از جنسِ عظمت و جلال خدا باشد تا با استفاده ی از آن ، دل به آزادی برسد .و این ، اتفاق نخواهد افتاد مگر این که به قولِ پیامبر (ص) از نگاه هایِ (زیاد) و (بی فایده) پرهیز شود که این نوع نگاه ها (غفلت آفرین) هستند و بر هم زننده یِ آرامشِ قلب .❉ آندره ژید جمله ای دارد که می گوید : بکوش که (عظمت) در (نگاه تو) باشد نه در (چیزی) که به آن (می نگری) . یعنی هیچ (مخلوقی) عظمت ندارد بلکه این نگاهِ بَد تربیت شده و نااهلیِ ماست که به آن رنگِ عظمت می زند . عظمت و بزرگی را باید در جای دیگر جست و جو کرد و یکی از راه هایِ آن ، خارج شدن از جهانِ تکرارهایِ کسالت آور است . حسین پناهی در یکی از شعرهایش می گوید : « هیچ سرخی شبیه سرخِ دیگر نیست هر انـــاری به گـــونـه ای سرخ است. » این (یک جور ندیدن) ، یعنی آغازِ حیرت . یعنی رَد شدن از جهان صورت و قدم گذاشتن در جهانِ معنا . از زینب (س) در کربلا پرسیده شد : کار خدا را با برادرت ، چگونه دیدی ؟ فرمود : (ما رأیت الا جمیلا) : چیزی ندیدم به جز (جمیل و زیبارو) را . ❉ در هشتمین آیه از سوره ی بلد آمده است : أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ : آیا برای او [یعنی انسان] دو (چشم) قرار ندادیم ؟ گفته اند این جمله یِ کوتاه ، قاطع و پرسشی که از نوعِ پرسش هایی است که از فرطِ روشن بودنِ پاسخ ، نیاز به پاسخ ندارد می خواهد پرده یِ بی خبری را بِدَرَد و آدمی را متوجه نعمتی کند که نسبتِ به آن ناسپاس یا کم سپاس است و از این راه ، حسِ شُکرگزاری را تحریک کُنَد و راه درست استفاده کردن از آن را به انسانِ فراموشکار یادآوری کند . احمد آذرکمان ▎ دهم فروردین 1396@farhangema110پیوند به وبگاه بیرونی
رامین.ک
2018-08-18T04:28:14
به گمانم جای پولاد نوشتین فولاد