بهاء ولد:قال النّبی علیه السّلام: « اوّل صلاح هذه األامّة بالزّهد و الیقین» یقین آن است که معنی بیگ...
قال النّبی علیه السّلام: « اوّل صلاح هذه األامّة بالزّهد و الیقین»
یقین آن است که معنی بیگمان بر در دل ایستاده باشد، و چون نظر خواهد که محبوس شود بر راحت حالی و بر دنیا از مجامعت و فرزندان و منال و جاه، آن معنی رها نکند تا نظر بر اینها بنشیند. بگوید که در این منزل اگرچه سبزه و آب روان میبینی، فرونایی که دزدان از پس تو نشستهاند؛ تو را اگر لقمه در دهان باشد و شربت آب در کف دست باشد، هنوز خوشیِ آن به حلقت فرو نرفتهباشد که دزدان بیرون آیند و غارتت کنند تا آن بر تو تلخ شود.
یقین آن است که معنی بیگمان بر در دل ایستاده باشد، و چون نظر خواهد که محبوس شود بر راحت حالی و بر دنیا از مجامعت و فرزندان و منال و جاه، آن معنی رها نکند تا نظر بر اینها بنشیند. بگوید که در این منزل اگرچه سبزه و آب روان میبینی، فرونایی که دزدان از پس تو نشستهاند؛ تو را اگر لقمه در دهان باشد و شربت آب در کف دست باشد، هنوز خوشیِ آن به حلقت فرو نرفتهباشد که دزدان بیرون آیند و غارتت کنند تا آن بر تو تلخ شود.
و آن معنی تو را هر دم میگوید که تو در این منزل و در این تاریکی به خواب چه میشوی؟ چون بیدار شوی و تاریکی برود، جامهٔ وجودت را همه پرحدثِ رنج خواهی دیدن.
و آن معنی البتّه نظر تو را خیره و سرگردان میدارد تا از سررشتهٔ این جهان گسسته دارد و از روی آخرتش گشاده و روشن دارد.
و آن معنی البتّه نظر تو را خیره و سرگردان میدارد تا از سررشتهٔ این جهان گسسته دارد و از روی آخرتش گشاده و روشن دارد.
و یقین چون دایگان ایستاده باشد و کنارهای چادر نظر تو را در هوا میکند تا بر زمین قصور دنیا ننشیند، چنانکه حوران بهشت دامن چادرهای زنان بصلاح را در بهشت و زلفهای ایشان را بر طبق سیمین نهاده باشند تا بر شاخ زعفران و مشک اذفر آسیب نزند.
اینچنین یقینِ عجب به چه حاصل شود؟ بعبادة الله حاصل شود که وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ . و عین الیقین بدانک چشم دیدن است تا بیگمان شوی و آن به درِ مرگ بود، و علم الیقین بعبادة اللّه حاصل شود.
اینچنین یقینِ عجب به چه حاصل شود؟ بعبادة الله حاصل شود که وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ . و عین الیقین بدانک چشم دیدن است تا بیگمان شوی و آن به درِ مرگ بود، و علم الیقین بعبادة اللّه حاصل شود.
اکنون آدمی شایستهٔ خیرات و عبادات آنگاه گردد که او رغبت به دنیا نکند، یعنی نگرش او در هر کار از بهر رضای اللّه و فرمانبرداریِ اللّه باشد. و اینکه از بهر فرمانبرداری اللّه میکنی و رضای اللّه میطلبی و آن را میخواهی، این طلب تو و این خواهش تو دریچهایست از نشیمن بلند و رشتهایست که تو را از آن دریچهها بالا میکشد، و آن رشته متقاضیست که حامل نظر توست و آن دریچه در پردهٔ غیب است. ِبایست تا وقت اجل آن دریچه را بگشایند و این مرغِ روح تو را که نظرش بدان دریچه است در آن دریچه برند، تا چه باغها و رواقها که بیند و چه حور و قصور که بیند.
و هیچ آدمی نیست که او را معشوقه در عالم غیب نیست، یا از دریچه و حورایی و عینایی، و یا از درکه و مالک دوزخی. و بوی آن معشوقان به مشام روح آدمی میرسد و او را در طلب میآرد تا او را وسیلت بود به آن معشوقه، چنانک بوی یوسف آمده بود به مشام یعقوب.
و هیچ آدمی نیست که او را معشوقه در عالم غیب نیست، یا از دریچه و حورایی و عینایی، و یا از درکه و مالک دوزخی. و بوی آن معشوقان به مشام روح آدمی میرسد و او را در طلب میآرد تا او را وسیلت بود به آن معشوقه، چنانک بوی یوسف آمده بود به مشام یعقوب.
اکنون چون تو خود را رغبتی دیدی به اللّه و به صفات اللّه، میدان که آن تقاضای اللّه است تو را. و اگر میلت به بهشت است و طالب بهشتی، آن میل بهشت است که تو را طلب میکند. و اگر تو را میل به آدمیست، آن آدمی نیز تو را میطلبد، که هرگز از یک دست بانگ نیاید
و اللّه اعلم.
و اللّه اعلم.
کامنت ها