شیخ بهایی:هرگز نرسیدهام من سوخته جان، روزی به امید
❈۱❈
هرگز نرسیدهام من سوخته جان،
روزی به امید
وز بخت سیه ندیدهام، هیچ زمان،
یک روز سفید
❈۲❈
قاصد چو نوید وصل با من میگفت،
آهسته بگفت
در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟
این حرف شنید
کامنت ها