شیخ بهایی:داشت هر ذاتی، چو در علم ازل خواهش خود را به نوعی از عمل
❈۱❈
داشت هر ذاتی، چو در علم ازل
خواهش خود را به نوعی از عمل
بالسان حال کرد از حق سؤال
تا میسر سازدش در لایزال
❈۲❈
گر میسر خیر شد، توفیق دان
گر میسر شر بشد، خذلانش خوان
نی میسر این جز الحان سؤال
گرچه بیمسول فعل آمد محال
❈۳❈
لوم، پس عائد به اهل شر بود
ذیل عدل حق، از آن اطهر بود
لم این مرموز اسرار خداست
خوض دادن عقل را، در وی خطاست
❈۴❈
گر به علم و حکمت حق قائلی
بر تو منحل میشود، بیمشکلی
ورنه اول رو تتبع کن علوم
خاصه، تشریح و ریاضی و نجوم
❈۵❈
بین چه حکمتهاست در دور سپهر
بین چه حکمتهاست در تنویر مهر
بین چه حکمتهاست در خلق جهان
بین چه حکمتهاست در تعلیم جان
❈۶❈
بین چه حکمتهاست در خلق نبات
بین چه حکمتهاست در این میوهجات
صافی این علمها خواهی اگر
رو به «توحید مفضل» کن نظر
❈۷❈
کاندر آن از خان علم اله
بشنوی با حق، بیان ای مرد راه
علم و دانش، جمله ارث انبیاست
انبیا را علم، از نزد خداست
❈۸❈
خواندن صوری نشد صورت پذیر
از معانی تنیست دانا را گزیر
نفس چون گردد مهیای قبول
علم از ایشان میکند در پی نزول
❈۹❈
غایتش، گاهی میانجی حاصل است
مثل عقلی کاو به ایشان واصل است
عقل از بند هوی چون وارهد
روی وجهت سوی علیین کند
❈۱۰❈
انبیا را چیست تعلیم عقول؟
گوش کن گر نیستی ز اهل فضول
کشف سر است آنچه بتوانند دید
نقل ذکر است آنچه باشدشان شنید
کامنت ها