شیخ بهایی:ای که هستی، روز و شب، جویای علم تشنه و غواص، در دریای علم
❈۱❈
ای که هستی، روز و شب، جویای علم
تشنه و غواص، در دریای علم
رفته در حیرت که حد علم چیست؟
از کتب، آیا کدامین خواندنی است؟
❈۲❈
هر کسی، نوعی از آن را رو کند
علم بر وفق طبیعت، خو کند
آن یکی گوید: حساب و هندسه
جمله وهم است و خیال و وسوسه
❈۳❈
و آن دگر گوید که: هان، علم اصول
فدیه باشد بر خدا و بر رسول
کاش، حد علم را دانستمی
تا از این تشویش و حیرت رستمی
❈۴❈
گر تو را مقصود، علم مطلق است
حد آن، نزد قدیم بر حق است
علم مطلق، بیحد و بیمنتهاست
حد بیحد باز بیحد را سزاست
❈۵❈
ور بود مقصود تو ای حق پرست
حد علمی کان کمال انفس است
علم، آن باشد که بنماید رهت
علم، آن باشد که سازد آگهت
❈۶❈
علم، آن باشد که بشناسی به وی
لطف و فیض قادر و قیوم و حی
پس بدانی، قدرت بیحد او
فیض و جود و نعمت بیعد او
❈۷❈
آن به تعظیم آردت، بیاختیار
وین کند در جمله حال امیدوار
بیتصنع، حب خود در دل کند
بیتکلف، بر عمل مایل کند
❈۸❈
چون ز روی شوق، کردی بندگی
آن زمان، داری نشان زندگی
آنکه در طاعت، دلش افسرده است
گر به ظاهر زنده، باطن مرده است
❈۹❈
قوم جهال ار عبادت میکنند
بیشتر، از روی عادت میکنند
یا عوامی را، به خود داعی بود
یا برای دنیوی، ساعی بود
کامنت ها