شیخ بهایی:ای داده خلاصهٔ عمر به باد وی گشته به لهو و لعب، دلشاد
❈۱❈
ای داده خلاصهٔ عمر به باد
وی گشته به لهو و لعب، دلشاد
ای مست ز جام هوا و هوس
دیگر ز شراب معاصی بس
❈۲❈
تا چند روی به ره عاطل
یک بار بخوان زهق الباطل
زین بیش خطیئه پناه مباش
مرغابی بحر گناه مباش
❈۳❈
از توبه بشوی گناه و خطا
وز توبه بجوی نوال و عطا
گر تو برسی به نعیم مقیم
وز توبه رهی، ز عذاب الیم
❈۴❈
توبه، در صلح بود بارب
این در میکوب، به صد یارب
نومید مباش ز عفوالله
ای مجرم عاصی نامه سیاه
❈۵❈
گرچه گنه تو ز عد بیش است
عفو و کرمش از حد بیش است
عفو ازلی که برون ز حد است
خواهان گناه فزون ز عد است
❈۶❈
لیکن چندان، در جرم مپیچ
کامکان صلح نماند هیچ
تا چند کنی ای شیخ کبار
توبه تلقین بهائی زار
❈۷❈
کو توبهٔ روز به شب شکند
وین توبه به روز دگر فکند
عمرش بگذشت، به لیت و عسی
وز توبهٔ صبح، شکست مسا
❈۸❈
ای ساقی دلکش فرخ فال
دارم ز حیات، هزار ملال
در ده قدحی ز شراب طهور
بر دل بگشا در عیش و سرور
❈۹❈
که گرفتارم به غم جانکاه
زین توبهٔ سست بتر ز گناه
ای ذاکر خاص بلند مقام!
آزرده دلم ز غم ایام
❈۱۰❈
زین ذکر جدید فرح افزای
غمهای جهان ز دلم بزدای
میگو با ذوق و دل آگاه
الله، الله، الله، الله
❈۱۱❈
کاین ذکر رفیع همایون فر
وین نظم بدیع بلند اختر
در بحر خبب، چو جلوه نمود
درهای فرح بر خلق گشود
❈۱۲❈
آن را برخوان به نوای حزین
وز قلهٔ عرش، بشنو تحسین
یارب، به کرامت اهل صفا
به هدایت پیشروان وفا
❈۱۳❈
کاین نامهٔ نامی نیکاثر
کاورده ز عالم قدس خبر
پیوسته، خجسته مقامش کن
مقبول خواص و عوامش کن
کامنت ها