ملکالشعرا بهار:بیایید ای کبوترهای دلخواه سحر گاهان که این مرغ طلایی
❈۱❈
بیایید ای کبوترهای دلخواه
سحر گاهان که این مرغ طلایی
بپرید از فراز بام و ناگاه
ببینمتان به قصد خودنمایی
❈۲❈
بدن کافورگون پاها چو شنگرف
فشاند پر ز روی برج خاور
به گرد من فرود آیید چون برف
کشیده سر ز پشت شیشهٔ در
❈۳❈
فرو خوانده سرود بی گناهی
کشیده عاشقانه بر زمین دم
به گوشم، با نسیم صبحگاهی
نوید عشق آید زان ترنم
❈۴❈
سحرگه سرکنید آرام آرام
نواهای لطیف آسمانی
سوی عشاق بفرستید پیغام
دمادم با زبان بیزبانی
❈۵❈
مهیا ای عروسان نو آیین
که بگشایم در آن آشیان من
خروش بالهاتان اندر آن حین
رود از خانه سوی کوی و برزن
❈۶❈
شود گوبی در از خلد برین باز
چو من بر رویتان بگشایم اندر
کنید افرشتهوش یکباره پرواز
به گردون دوخته پر، یک به دیگر
❈۷❈
شوند افرشتگان از چرخ نازل
به زعم مردمان باستانی
شما افرشتگان از سطح منزل
بگیرید اوج و گردید آسمانی
❈۸❈
نیاید از شما در هیچ حالی
وگر مانید بس بی آب و دانه
نه فریادی و نه قیلی و قالی
بجز دلکش سرود عاشقانه
❈۹❈
فرود آیید ای یاران از آن بام
کف اندر کف زنان و رقص رقصان
نشینید از برّ این سطح آرام
که اینجا نیست جز من هیچ انسان
❈۱۰❈
بیایید ای رفیقان وفادار
من اینجا بهرتان افشانم ارزن
که دیدار شما بهر من زار
به است از دیدن مردان برزن
کامنت ها