ملکالشعرا بهار:به هوس بردم سی روز مه روزه بسر که یکی بوسه زنم بر لب آن ترک پسر
❈۱❈
به هوس بردم سی روز مه روزه بسر
که یکی بوسه زنم بر لب آن ترک پسر
خواهم اول ز دو نوشین لب او بوسهٔ عید
زان سپس خواهم ازو بوسهٔ سی روزدگر
❈۲❈
ور مراگوید یک بوسه فزون میندهم
بوسهزین بیشچهخواهی؟شوازینخانهبدر
اندرآن زلف زنم چنگ و فراز آورمش
من زنم بوسه و معشوق شود بوسه شمر
❈۳❈
دوش بد فکر من این، تا بدمید اختر صبح
با دل شاد سوی دوست شدم راه سپر
دیدم از رنج مه روزه چنان گشته نژند
که بیازارد اگر خواهی گیریش ببر
❈۴❈
از تف روزه نوان گشته چو یکماهه هلال
آن قد دلکش وآن روی چو دو هفته قمر
گفت دانم که ز من بوسهٔ عیدی طلبی
بوسهرا زیندولب خشک چهقدروچهخطر
❈۵❈
روزه برمن زستم هرچه توانست بکرد
تا فرو خشکید این دو لب چون لالهٔ تر
منت ایزد را کاو از بر ما زود برفت
آه عشاق همانا که در او کرد اثر
❈۶❈
خیز تا داد دل از باده ستانیم کنون
تا به کی باید کردن ز مه روزه حذر
گفتم ار باده خوری، باده مرا هست به دست
بیش از این در طلب باده بتا رنج مبر
❈۷❈
حجره را از نو آراسته و ساختهام
خیز کآماده کنم چنگ و دف و رامشگر
بادهای دوش خریدستم از باده فروش
پاک و روشن چو دل خسرو فرخنده گهر
کامنت ها