ملکالشعرا بهار:گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار
❈۱❈
گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار
شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار
بهار آمد و سنبل برآمد از لب جوی
به بوی زلف تو ای شمسهٔ بتان بهار
❈۲❈
توازبهار فزونی بتا، به رنگ و به بوی
خود اینکه گفتم از من بسی شگفت مدار
بهارگیتی روزی دو بیش خرم نیست
بهار روی تو را خرمی بود هموار
❈۳❈
به جزتو ای به دوزخ رشگ لعبتان چگل
ندیده هیچ کس اندر به هیچ شهر و دیار
بهار چنگسرای و بهار رودنواز
بهار ساغرگیر و بهار باده گسار
❈۴❈
بهار نبود رشگ نگارخانهٔ چین
بهار نبود بیغارهٔ بت فرخار
مکن شتاب و به سیر بهار و باغ مرو
وگرکه رفتن خواهی مرا چنین مگذار
❈۵❈
بپوش روی و حذرکن که بهر سیر، تو را
ستادهاند بسی مرد و زن به راه گذار
مکن جدا ز رخ خود کنار و دیدهٔ من
گرم نخواهی رنگین به خون دیده کنار
❈۶❈
تو نوبهاری و ابر تو دیدگان منست
همی ببارد ابر آن کجاکه بود بهار
ز رنج دوری روی تو ای بدیع صنم
ز درد وسختی هجر تو ای ستوده نگار
❈۷❈
جنان بگریم از دیده گان به دامن دشت
که سیل اشک فرستم همی به دریا بار
همی بگریم زار و مرا نگویدکس
که کریه بشکن و ز دیدکان سرشک مبار
❈۸❈
چنین نگریم، نی نی خطاست گریه چنین
به عهد خواجه نه نیکوست گریهٔ بسیار
کامنت ها