ملک‌الشعرا بهار:چون پای خرد خرد نهادی به لاله‌زار خوبان بخند خندکشندت میان کار
❈۱❈
چون پای خرد خرد نهادی به لاله‌زار
خوبان بخند خندکشندت میان کار
زان خردخرد، خورده شوی در شکارشان
کان خند خند، خندهٔ شیرست بر شکار
❈۲❈
الوان رنگ رنگ فرو هشته از یمین
خوبان طرفه طرفه، روان گشته از یسار
زان رنگ رنگ، رنگ شوی درخم فریب
زان طرفه طرفه، طرفه درافتی به دام یار
❈۳❈
زلفان حلقه حلقه، به دل‌ها زند ترنگ
صهبای جرعه جرعه، ز سرها برد خمار
زان حلقه حلقه، حلقهٔ مارست شرمگین
زان جرعه جرعه، جرعهٔ زهر است شرمسار
❈۴❈
تفریح توده توده؛ ز پیش نظر دوان
تحریک دسته دسته، به پای هوس نثار
زان توده توده، تودهٔ ثروت شود تباه
زان دسته دسته، دستهٔ اسکن شود بخار!
❈۵❈
آوخ که نرم نرم، حریفان نادرست
گیرند گرم گرم، ترا نیز در کنار
زان نرم نرم، نرم کند دنده‌ات مرض
زان گرم گرم، گرم شوی با بلا دچار
❈۶❈
گیرند دفعه دفعه، زنان تنگ در برت
وز بوسه دانه دانه، کنندت گهر نثار
زان دفعه دفعه، دفعه کشد بر سرت بلا
زان دانه دانه، دانه زند بر تنت هزار
❈۷❈
امراض گونه گونه کند بر تنت هجوم
و املاح، شیشه شیشه کشد در برت قطار
زان گونه گونه، گونهٔ سرخت شود تباه
زان شیشه شیشه، شیشه ی عمرت شود فکار
❈۸❈
سفلیس جسته جسته کند درتنت نفوذ
سوزاک رفته رفته زند بر سرت فسار
زان جسته جسته، جسته و ناجسته منفعل
زان رفته رفته، رفته و آینده شرمسار
❈۹❈
ادرار قطره قطره چکد از سر قضیب
ادبار، لکه لکه فتد درته ازار
زان قطره قطره، قطرهٔ زهرت چکد به کام
زان لکه لکه، لکهٔ ننگ آیدت به کار
❈۱۰❈
از درد، لحظه‌لحظه بریزی به رخ سرشگ
کزتنت لقمه لقمه خورد چنگ روزگار
زان لحظه لحظه، لحظهٔ عمر عزیز تلخ
زان لقمه لقمه، لقمه ی آمال ناگوار
❈۱۱❈
زر داده مشت مشت به داروگر و طبیب
وافتاده پایه پایه ز قدر و ز اعتبار
زان مشت‌مشت، مشت‌تو نزدیک‌خلق‌باز
زان پایه پایه، پایهٔ افلاست استوار
❈۱۲❈
هر روز پرده پرده تنت کاسته ز رنج
هر صبح کاسه کاسه دواکرده زهرمار
زان پرده پرده، پردگیان تو مویه گر
زان کاسه کاسه، کاسهٔ عمر تو مویه دار
❈۱۳❈
جفت تو زار زار، بدرد تو مبتلا
زهدانش شرحه شرحه و اندام نابکار
زان زار زار، زار بگرید بر او پدر
زان شرحه شرحه، شرحه دل مام داغدار
❈۱۴❈
فرزند قطعه قطعه برآرندش از رحم
ماماش، پنج پنج و اطباش، چار چار
زان قطعه قطعه، قطع‌شده مام رانفس
زان پنج‌پنج، پنجه به‌خون جنین، نگار
کامنت ها