ملکالشعرا بهار:ای خفته درین خاکدان رباط چون طفل فروبسته در قماط
❈۱❈
ای خفته درین خاکدان رباط
چون طفل فروبسته در قماط
تا چند نشینی به آب وتاب
ای خواجه درین خاکدان رباط
❈۲❈
زود است که بینی به جز کفن
بیداد نبود هیچ در بساط
باله که گذشتن نشایدت
روز دگر از روزن خیاط
❈۳❈
بیطاعت ایزد چه گونهای
با جسم نحیف و پل صراط
مرگ است چو کلب عقور و ما
سرگرم به موشیم چون قطاط
❈۴❈
چون برق، ربیع از پی ربیع
چون باد، شباط از پی شباط
عمر است که میبگذرد ز ما
ما خفته و آسوده در نشاط
❈۵❈
برخیز و بکن فکری ای بهار
زان پیش که خاکت شود ملاط
شد قافله، بیدار شو ز خواب
ای خفته درین خاکدان رباط
کامنت ها