ملکالشعرا بهار:زد پنجه وپنج پنجهام برتن زین پنجهٔ عظیم رنجه گشتم من
❈۱❈
زد پنجه وپنج پنجهام برتن
زین پنجهٔ عظیم رنجه گشتم من
یاربم نکرد زور سرپنجه
با پنجه روزگار مردافکن
❈۲❈
شد لاشهٔ عمر پیر و فرسوده
وبن کرهٔ بخت همچنان توسن
خندان خندان جوانیم دزدید
خردک خردک، زمانهٔ رهزن
❈۳❈
گریان گشتم ز پیری و خندید
بر گریهٔ من ستارهٔ ربمن
برخاست جوانی از برم گریان
پیری ببرم طپید چشمکزن
❈۴❈
آن یک به هزار نعمت آماده
این یک بههزار نکبت آبستن
آن رفت و نهاد بیم باد افراه
این آمد و برد امید پاداشن
❈۵❈
از پای فتادم و نیاسودند
یک لحظه ز تاختن، دی و بهمن
ایام نهفت آب و رنگم را
در نقش و نگار سایه و روشن
❈۶❈
مویم به مثال صبح روشن شد
روزم به مثابه شب ادکن
هیهات، جوانیا کجا رفتی
بازآکه شویم دست در گردن
❈۷❈
داد تو ندادم آن همایون روز
کز فیض تو بود ساحتم گلشن
بودم سرمست قوت بازو
چو بر لب هیرمند، روبینتن
❈۸❈
نه لابهٔ رستمم در آن مستی
بنمودی ره نه پند پشیوتن
ناگاه زکید زال گردون، زد
پیری تیری به چشمم از آهن
❈۹❈
اینک منم اوفتاده در دامی
کز وی نرهد به مکر و فن ذیفن
هر روز کسالتی شود پیدا
هر لحظه نقاهتی شود ملعن
❈۱۰❈
یکسو رده بسته شش نر و ماده
چون کره خران چمون و خرگردن
یوحا صفتان که لقمهای سازند
بر سفره اگر نهی کُه قارن
❈۱۱❈
وز سوی دگر به غر و غر بانو
در کار برنج و گندم و روغن
درمانده شوم به بلدهای کانجاست
الکاسب او خدای را دشمن
❈۱۲❈
ور نام پسر نهی حبیبالله
تصحیف شود خبیث و اهربمن
افتاده به جلد ملک دزدی چند
همچون شیشه به جلد جوزاکن
❈۱۳❈
در عرضهٔ خرد به نرخ ارزن، سیم
در بیع دهد به نرخ سیم، ارزن
جوسنگ ترازوبش کم از خردل
خروار قپانش کم ز پنجه من
❈۱۴❈
ناخوانده کتب ز هیچ باب الا
در ییش پدر فصول مکر و فن
نه از در بزم و بذله و جوشش
نه از در رزم و نیزه و جوشن
❈۱۵❈
نه جان کس از زبانشان مأمون
نه عرض کس از فسادشان ایمن
افشانده نمک به خشک ریش ما
یک طایفه خشکمغزتر دامن
❈۱۶❈
نگرفته ز هیچ وقعتی عبرت
ننهاده به هیچ سنتی گردن
خیزند به دعوی و کنند اصرار
برگفته ناصواب و نامتقن
❈۱۷❈
از دفتر حکمت و ادب رفته است
وافتاده به دست مردم برزن
مقیاس تمیز خائن از خادم
میزان عیار عاقل ازکودن
❈۱۸❈
طاعت نبرد ز اوستا شاگرد
حرمت ننهد به روستم بیژن
روزی که جوان و نامجو بودم
پیران بودند قبله میهن
❈۱۹❈
و امروز که پیر گشتهام گویند
پیری به زمانه نیست مستحسن
ای پیر مرنج کاین جوانان نیز
تازند دواسبه سوی این معدن
❈۲۰❈
بیپیر مباد کشور دارا
بیپیر مباد ملکت بهمن
خوبست که خردسالگان زین پس
ندهند دگر به سالخوردی تن
کامنت ها