ملکالشعرا بهار:روزی رسد که آید پیکی ز هندوان گوید دهید مژده که آمد خدایگان
❈۱❈
روزی رسد که آید پیکی ز هندوان
گوید دهید مژده که آمد خدایگان
با فر اورمزد، چو خورشید بردمید
بهرامشاه کیزاد، ارمزد هندوان
❈۲❈
پویان به پیش لشکر او پیلها هزار
بر پیلسر، یکایک بنشسته پیلبان
اسپهبدان برند همی پیش لشکرش
آراسته درفش به آیین خسروان
❈۳❈
زیدر به ملک هند به هنجار زیرکی
باید گسیل کرد یکی مرد ترجمان
بایدکه ره سپارد وگوید به هند بوم
کایرانیان چه دیدند از تازبان زیان
❈۴❈
از دشت تازیان سپهی جانگداز، کرد
جنبش بهسوی بنگه ایران باستان
شاهنشهی برفت ز ما تا بیامدند
این دیوروی مردم بدخوی بدنشان
❈۵❈
نز مردی و هنر، که بریخواری و فسون
این خسروی به دست گرفتند یک زمان
بردند خواسته به ستم ازکسان و زن
وندر گزیده باغ نشستند و بوستان
❈۶❈
بخشند باغها به سران سپاه خویش
وز باغ و کشت، ساو بخواهند بس گران
و آنگه فرشته گوید، بنگر که این دروغ
اندر فکند چند بدیها درین جهان
❈۷❈
نبود ازو کسی بتر اندر جهان ز ما
پتیارهٔ دروغ گزندیست جاودان
آمد به خرمی دگر آن شاه شاهزاد
بهرامشاه ایزدی از دودهٔ کیان
❈۸❈
بازآوریم کین خود از تازیان چنانک
آورد باز رستم، صد کین دیرمان
بتخانههای ایشان از بیخ برکنیم
سازبم پاک از ایشان یکباره خان و مان
❈۹❈
تا این دروغزنها از بن براوفتند
گردد به داد راست سر مرز و مرزبان
کامنت ها