ملکالشعرا بهار:همیشه لطف خدا باد یار پاکستان به کین مباد فلک با دیار پاکستان
❈۱❈
همیشه لطف خدا باد یار پاکستان
به کین مباد فلک با دیار پاکستان
ز رجسشرک، به ری شد به قوت توحید
همین بس است به دهر افتخار پاکستان
❈۲❈
سزد کراچی و لاهور، قبهٔالاسلام
که هست یاری اسلام کار پاکستان
ز فیض روح «محمدعلی جناح» بود
محمد و علی و آل، یار پاکستان
❈۳❈
همین نه کحل بصر، بل سزد که اهل نظر
کنند کحل بصیرت غبار پاکستان
مدام تشنهٔ صلح است ملتش، هر چند
که نیست کم زکسی اقتدار پاکستان
❈۴❈
به زیر بیرق نصر مناللهاند و کنند
مه و ستاره، سعادت نثار پاکستان
شود به مرتبه صاحبقران دهر که هست
به دست صاحب قرآن مهار پاکستان
❈۵❈
ز قهر حق شودش کار، زار اگر طلبد
عدو به مکر و حیل کارزار پاکستان
ز فیض سعی و عمل وز شمول علم و هنر
فزون شود همه روز اعتبار پاکستان
❈۶❈
چه سخت زود به آزادی امتحان دادند
رجال فاضل وکامل عیار پاکستان
طپد چو طفل ز مادر جدا، دل کشمیر
که سر ز شوق نهد درکنار پاکستان
❈۷❈
چو مادری که ز فرزند شیرخواره جداست
نجات کشمیر آمد شعار پاکستان
فشانده اشک غم از چشم و من همی بینم
به چش دل مژهٔ اشکبار پاکستان
❈۸❈
ز سوی مردم ایران هزار گونه درود
به ساکنان سعادتمدار پاکستان
به عالمان حقایق به سالکان طریق
به غازیان معادی شکار پاکستان
❈۹❈
به رهبران معظم، به سائسان بزرگ
که هست فکرتشان غمگسار پاکستان
ز ما درود فراوان به شیرمردانی
که کردهاند سر و جان نثار پاکستان
❈۱۰❈
به روح پاک شهیدان که خونشان بر خاک
کشید نقشهٔ پر افتخار پاکستان
زما درود برآن روح پرفتوح بزرگ
«جناح»، رهبر والاتبار پاکستان
❈۱۱❈
درود باد به روح مطهر «اقبال»
که بود حکمتش آموزگار پاکستان
«هزار بادهٔ ناخورده» وعده داد که هست
از آن یکیش می خوشگوار پاکستان
❈۱۲❈
جدا نبود و نباشند ملت ایران
ز طبع و خوی و شعار و دثار پاکستان
گمان مبر که بود بیشتر از ایرانی
کسی به روی زمین دوستدار پاکستان
❈۱۳❈
گواه دوستی ما بود شهنشه ما
که شد ز صدق و صفا رهسپار پاکستان
هماره ایران میبرد رنج در ره هند
ز رنج رست کنون در جوار پاکستان
❈۱۴❈
بهار عاشق فرهنگ و خوی و آدابی است
که محکم است بدان، پود و تار پاکستان
ز روی صدق و ادب چند نکته عرضه دهم
به پیشگاه دل حقگزار پاکستان
❈۱۵❈
یکی سماحت ملی، که گونه گونه ملل
زیند فارغ و خوش در دیار پاکستان
که ملک را نرساند به وحدت ملی
مگر سماحت قانونگزار پاکستان
❈۱۶❈
جدال مذهبی و ترک اصل آزادی
خزان کند به حقیقت، بهار پاکستان
دگر صنایع ملی که کارساز افتد
به جمع کارگر بیشمار پاکستان
❈۱۷❈
دگر بنای عدالت که بالسویه برند
ز عدل بهره، صغار و کبار پاکستان
ز مرگ باک مدارید و مستعد باشید
که هست صلح مسلح، مدار پاکستان
❈۱۸❈
اساس صلح، سپاه منظم است، بلی
بود سپاه منظم، حصار پاکستان
برید بهره زعلم فرنگ وصنعت او
که کسب علم و هنر نیست عار پاکستان
❈۱۹❈
ولی فضایل اخلاق خود زکف مدهید
که خوی غرب نیاید به کار پاکستان
فنون غربی وآداب وسنت شرقی
مناسب است به شأن و وقار پاکستان
❈۲۰❈
همیشهتاکه زگشت زمین شب آید و روز
به خرمی گذرد روزگار پاکستان
همیشه یمن بود در یمین پاکستان
هماره یسر بود در یسار پاکستان
❈۲۱❈
به یادگار، بهار این قصیده گفت و نوشت
همیشه لطف خدا باد یار پاکستان
کامنت ها