ملکالشعرا بهار:خیز وطعنه برمه و پروین زن در دل من آذر بر زین زن
❈۱❈
خیز وطعنه برمه و پروین زن
در دل من آذر بر زین زن
بند طره بر من بیدل نه
تیر غمزه برمن غمگین زن
❈۲❈
یک گره به طرهٔ مشکین بند
صدگره برین دل مسکین زن
یکسخنز دو لب شیرین گوی
صد گواژه بر لب شیرین زن
❈۳❈
خواهی ارزنی ره تقوی را
زان دو زلف پرشکن و چین زن
تو بدین لطیفی و زیبائی
رو قدم به لاله و نسرین زن
❈۴❈
گه ز غمزه ناوک پیکان گیر
گه ز مژه خنجر و زوبین زن
خواهی ار کشی کش و نیکو کش
خواهی ار زنی زن و شیرین زن
❈۵❈
گرکشی به خنجر مژگان کش
ور زنی به ساعد سیمین زن
گر همی بری، دل دانا بر
ور همی زنی، ره آئین زن
❈۶❈
گه سرود نغز دلارا ساز
گه نوای خوب نوآئین زن
بامداد، بادهٔ روشن خواه
نیمروز، ساغر زرین زن
❈۷❈
رو بهار ازین سخنان امروز
بر سخنوران خط ترقین زن
زین تذرو وکبک چه جوئی خیر
رو به شاهباز و به شاهین زن
❈۸❈
شو پیاده ز اسب طمع و آنگاه
پیلوش به شاه و به فرزین زن
تا طبرزد آوری از حنظل
گردن هوا به تبرزین زن
❈۹❈
تا جهان کژیت به ننماید
کحل راستی به جهانبین زن
گرت ملک و جاه برین باید
تن به ملک و جاه فرودین زن
❈۱۰❈
بنده شو به درگه شه وانگاه
کوس پادشاهی و تمکین زن
شاه غایب آنکه فلک گویدش
تیغ اگر زنی به ره دین زن
❈۱۱❈
رو ره امیری چونان گیر
شو در خدیوی چونین زن
ای ولی ایزد بیچون، خیز
ره بر این گروه ملاعین زن
❈۱۲❈
بر بساط دادگری پا نه
بر کمیت کینهوری زین زن
گه به حمله بر اثر آن تاز
گه به نیزه بر کتف این زن
❈۱۳❈
خیمهٔ خلاف اعادی را
برکن از جهان و به سجین زن
کیش اورمزد به کار آور
بیخ آهریمن خودبین زن
❈۱۴❈
دین حق و معنی فرقان را
بر سر خرافهٔ پارین زن
از دیار مشرق بیرون تاز
کوس خسروی به درچین زن
❈۱۵❈
پای بر بساط خواقین نه
تکیه بر سریر سلاطین زن
پیش خیل بدمنشان شمشیر
چون امیر خندق و صفین زن
❈۱۶❈
با مداد تیرهٔ خون خصم
بر بیاض دین خط تزئین زن
برکران این چمن نوخیز
با سنان آخته، پرچین زن
❈۱۷❈
تا بهراستی گرود زین پس
بانگ بر جهان کژآنین زن
چهر عدل را ز نو آزین بند
کاخ مجد را ز نو آئین زن
❈۱۸❈
گر فلک ز امر تو سر پیچد
بر دو پاش بندی روئین زن
طبع من زده است در مدحت
نیک بشنو و در تحسین زن
❈۱۹❈
برگشای دست کرم و آنگاه
بر من فسردهٔ مسکین زن
تا جهان بود تو بدین آئین
گام بر بساط نوآئین زن
کامنت ها