ملکالشعرا بهار:ترسم من از جهنم و آتشفشان او وان مالک عذاب و عمودگران او
❈۱❈
ترسم من از جهنم و آتشفشان او
وان مالک عذاب و عمودگران او
آن اژدهای اوکه دمش هست صد ذراع
وان آدمی که رفته میان دهان او
❈۲❈
آن کرکسی که هست تنش همچوکوه قاف
بر شاخهٔ درخت جحیم آشیان او
آن رود آتشین که در او بگذرد سعیر
وآن مار هشتپا و نهنگ کلان او
❈۳❈
آن آتشین درخت کز آتش دمیده است
وآن میوههای چون سر اهریمنان او
وان کاسهٔ شراب حمیمی که هرکه خورد
از ناف مشتعل شودش تا زبان او
❈۴❈
آن گرز آتشین که فرود آید از هوا
بر مغز شخص عاصی و بر استخوان او
آن چاه ویل در طبقهٔ هفتمین که هست
تابوت دشمنان علی در میان او
❈۵❈
آن عقربی که خلق گریزند سوی مار
از زخم نیش پر خطر جان ستان او
جان میدهد خدا به گنه کار هر دمی
تا هر دمی ازو بستانند جان او
❈۶❈
از مو ضعیفتر بود از تیغ تیزتر
آن پل که دادهاند به دوزخ نشان او
جز چندتن ز ما علما جمله کاینات
-ال- غرق لجهٔ آتشفشان او
❈۷❈
جز شیعه هرکه هست به عالم خداپرست
در دوزخ است روز قیامت مکان او
وزشیعه نیزهرکه فکل بست و شیک شد
سوزد به نار، هیکل چون پرنیان او
❈۸❈
وانکس که با عمامهٔ سر موی سرگذاشت
مندیل اوست سوی درک ریسمان او
وانکس که کرد کار ادارات دولتی
سوزد به پشت میز جهنم روان او
❈۹❈
وانکس که شد وکیل وز مشروطه حرف زد
دوزخ بود به روز جزا پارلمان او
وانکس که روزنامهنویس است چیز فهم
آتش فتد به دفتر و کلک و بنان او
❈۱۰❈
وان عالمی که کرد به مشروطه خدمتی
سوزد به حشر جان و تن ناتوان او
وان تاجری که رد مظالم به ما نداد
مسکن کند به قعر سقر کاروان او
❈۱۱❈
وان کاسب فضول که پالان او کج است
فردا کشند سوی جهنم عنان او
مشکل به جز من و تو به روز جزا کسی
زان گود آتشین بجهد مادیان او
❈۱۲❈
تنها برای ما و تو یزدان درست کرد
خلد برین وآن چمن بی کران او
موقوفهٔ بهشت برین را به نام ما
بنموده وقف واقف جنت مکان او
❈۱۳❈
آن باغهای پرگل و انهار پر شراب
وان قصرهای عالی و آب روان او
آن خانههای خلوت و غلمان و حور عین
وان قابهای پر ز پلو زعفران او
❈۱۴❈
القصه کار دنیی و عقبی به کام ماست
بدبخت آن که خوب نشد امتحان او
فردا من و جناب تو و جوی انگبین
وان کوثری که جفت زنم در میان او
❈۱۵❈
باشد یقین ما که به دوزخ رود بهار
زیرا به حق ما و تو بد شد گمان او
کامنت ها