ملکالشعرا بهار:هان ای فراخ عرصهٔ تهران چگونهای زبر درفش قائد ایران، چگونهای
❈۱❈
هان ای فراخ عرصهٔ تهران چگونهای
زبر درفش قائد ایران، چگونهای
ای گرک پیر، بهر مکافات خون خلق
در زیر چنگ ضیغم غژمان چگونهای
❈۲❈
ای منبع شرارت و ای مرکز فساد
آرام و برده سر به گریبان، چگونهای
ای برده احترام بزرگان و قائدان
هان ییش قائدان و بزرگان چگونهای
❈۳❈
زان افترا و غیبت و غوغا و سرکشی
لب بسته پاکشیده به دامان چگونهای
دادی به باد عرض بسی مردم شریف
زان کردههای زشت، پشیمان چگونهای
❈۴❈
بود این گنه ز جمع قلیل و تو بی گناه
ای بی گنه، معاقب گیهان چگونهای
از تلخی نصیحت یاران شدی ملول
با تلخی نصیحت دوران چگونهای
❈۵❈
بودستی از نخست کج و هان به تیغ شاه
ای کج خرام، راست بدینسان چگونهای
چون راسترو شدی، شهت از خاک برگرفت
ای گوی خوش، درین خم چوگان چگونه ای
❈۶❈
بودی بسان دوزخ و گشتی بسان خلد
ای خلد پر ز حور و ز غلمان چگونهای
ز آب عطای شاه چو رضوان شدی به روی
ای آب روی روضهٔ رضوان چگونهای
❈۷❈
تفسیق کردی آن که کلاهی نهاد کج
با کج کلاهکان غزلخوان چگونهای
تکفیر کردی آن که سخن گفت از حجاب
هان با زنان موی پریشان چگونهای
❈۸❈
بودی به ضدّ مدرسهٔ تازه، وین زمان
با صدهزار طفل دبستان چگونهای
ای عاشق حکومت ملی، جهان گرفت
فاشیست روم و نازی آلمان چگونهای
❈۹❈
کردی پی عوارض جزئی فسادها
با این عوارضات فراوان چگونهای
ای بانگزن چو جغدان بر منبر ریا
هان از پس ترازوی دکان چگونهای
❈۱۰❈
بسیار گفتمت که به یاران جفا مکن
کردی و دیدی آفت خذلان چگونهای
کردی فدای شهرت کاذب، شئون ملک
ای دم بریده لیدر ذیشأن چگونهای
❈۱۱❈
بنگر به نوبهار که این روزهای سخت
دیدست و گفته عاقبت آن، چگونهای
کامنت ها