ملکالشعرا بهار:بتا اگرچه به صورت تو زادهٔ بشری ولی به روی درخشان، سلاله قمری
❈۱❈
بتا اگرچه به صورت تو زادهٔ بشری
ولی به روی درخشان، سلاله قمری
بشر نزاده چنین ماه روی غالیه موی
چگونه باورم آیدکه زادهٔ بشری
❈۲❈
به چهر و سیما فرزند ماه گردونی
به قد و بالا مانند سرو کاشمری
قمر شناسمت ار غمگسار بوده قمر
پری بخوانمت ار آشکار گشته پری
❈۳❈
به زلف بافته، رشگ بنفشهٔ چمنی
به روی تافته، شرم ستاره سحری
اگر شکارکنند آهوان صحرا را
بهچشم، ای بت آهونگه، تو دل شکری
❈۴❈
پری شنیدم اما پری نه دل سپراست
تو ای نگار پریچهره از چه دل سپری
سپرکنی به رخ ماه حلقهٔ زنجیر
برای آنکه کنی روزگار من سپری
❈۵❈
کسی که روی تو بیند زخویش بیخبرست
چرا ز حسن خود ای ماهرو تو بیخبری
نظر به روی تو دلها ز دست برباید
که آفت دلی ای شوخ و فتنهٔ نظری
❈۶❈
منم غلام خط مشک فام تو که بدو
سپرده خط غلامی بنفشهٔ طبری
کدام کس که تو را دید و دل نداد به تو
کدام کس که تو بینی و دل ازو نبری
❈۷❈
بهماه و سروت اگر عاشقان کنند شبیه
تو ماه مشکین زلفی و سرو سیمبری
به روی تو صنما ختم شد نکورویی
چو برپیمبر ما ختم شد پیامبری
❈۸❈
خدایگان رسولان، رسول بار خدای
که مر خدایش بستوده از نکو سیری
خدای را غرض از خلقت جهان او بود
وگرنه بهرچه آورد انس وجن وپری
کامنت ها