ملکالشعرا بهار:قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی گلچین ز ادب ای دل هرچندکه بتوانی
❈۱❈
قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی
گلچین ز ادب ای دل هرچندکه بتوانی
دیدم چمنی خندان، پر لاله و پر ریحان
بر شاخ گلش مرغان، هرسو به غزلخوانی
❈۲❈
بشکفته گل اندرگل، کاکل زده درکاکل
از نرگس و از سنبل، وز لالهٔ نعمانی
بر هر طرفی نهری، صف بسته زگل بهری
هرگلبنی از شهری با جلوهٔ روحانی
❈۳❈
هرگوشه گلی تازه، مالیده به رخ غازه
وانگیخته آوازه، مرغان به خوشالحانی
صد جنت جاویدان دیدم به یکی ایوان
برخاسته صد رضوان هر گوشه به دربانی
❈۴❈
صدکوثر جانپرور، دیدم به یک آبشخور
گرد لب هر کوثر حوری به نگهبانی
دیدم فلکی روشن، وز مهر و مه آبستن
مهرش ز غروب ایمن، ماهش ز گریزانی
❈۵❈
دیدم به یکی دفتر صد بحر پر ازگوهر
صد قلزم پهناور، پر لؤلؤ عمانی
گفتی مه رخشانست، یا مهر درخشان است
یاکوه بدخشان است، پر لعل بدخشانی
❈۶❈
یک گوشه گلستان بود بر لاله و ریحان بود
یک گوشه شبستان بود، پر ماه شبستانی
از هر طرفی حوری برکف طبق نوری
بر زخمهٔ طنبوری، در رقص وگلافشانی
❈۷❈
یک طایفه رامشگر بگرفته به کف ساغر
قومی به سماع اندر، با شیوهٔ عرفانی
بر دامن هر مرزی بنشسته هنرورزی
هریک بدگر طرزی، سرگرم سخنرانی
❈۸❈
گرم سخنآرایی، دنیایی و عقبایی
ز اسرار برهمایی تا حکمت یونانی
وز زلف و لب دلبر وان چشم جفاگستر
از عاشق و چشم تر، و آن سینهٔ طوفانی
❈۹❈
رفتم به سوی ایشان، دلباخته و حیران
پرسیدم از این و آن از شدت حیرانی
کاین را چه کسی بانیست کش منظر روحانیست
گفتند جهانبانی است این منظره را بانی
❈۱۰❈
گلچین جهانست این، راز دل و جانست این
فرزند زمان است این، عقد گهرکانی
شور و شغبست اینجا، عشق و طربست اینجا
قبلهٔ ادبست این جا، بازار سخندانی
❈۱۱❈
فرمود نبی جنت، در سایهٔ شمشیر است
گشت از قلم سرهنگ، این مسئله برهانی
شمشیر و قلم باهم نشگفت که شد منضم
ذوق است و ادب توام با فطرت ایرانی
❈۱۲❈
تاربخ تمامش را بنمود بهار انشاء
زان روی ادب گلچین از باغ جهانبانی
ور سالمه طبعش خواهی سوی مطلع بین
قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی
کامنت ها