ملکالشعرا بهار:گویی علامت بشر اندر جهان، غم است آن کس که غم نداشت نه فرزند آدم است
❈۱❈
گویی علامت بشر اندر جهان، غم است
آن کس که غم نداشت نه فرزند آدم است
شاعر پیمبری است خداوند او شعور
کاو از خدای خویش همه روزه ملهم است
❈۲❈
هستم فدای طرفه خدایی که بر قلوب
الهامها فرستد و جبریل او غم است
بر گردن حیات بپیچیده عقل و عشق
این هر دو مار با همه کس یار و همدم است
❈۳❈
ماریست عقل، یکدم و چندین هزار سر
یعنی که عقل با غم بسیار توام است
ماریست عشق، یکسر و چندین هزار دم
یعنی غمی که بر همه غمها مقدم است
❈۴❈
هر زندهای که نیست گرفتار این دوبند
او آدمی نه، بل حیوان مسلم است
نزدیک من حیات به جز رنج و درد نیست
رنج است و غصه زندگی ار بیش و ار کم است
❈۵❈
دیدم به عمق جنگل هندوستان، بهار
جوکی گرفته ماتم و بوزینه خرم است
کامنت ها