گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملک‌الشعرا بهار:در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت سر ز جا برداشتیم اکنون که آب از سرگذشت

❈۱❈
در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت سر ز جا برداشتیم اکنون که آب از سرگذشت
موسم فرهنگ ویار و قوت بازو رسید نوبت اورنگ و طوق و یاره و افسر گذشت
❈۲❈
جز به بازوی توانا و دل دانا، دگر کی توان هرگز ازین غرقاب پهناورگذشت
بر تو ای دارای منعم زین فقیران بگذرد آنچه بر دارایی دارا ز اسکندرگذشت
❈۳❈
بگذرد بر خانمان خان‌ و مان و لُرد و مُرد شعله‌ای کز قیصر و از خانهٔ قیصر گذشت
بگذرد زین آهنین صرصر برین عاد و ثمود آنچه بر عاد و ثمود از آتشین صرصر گذشت
❈۴❈
آه سخت کارگر در دخمهٔ محنت کشی منفجر شد دود شد وز روزن کیفر گذشت
زیر سنگ آسیای ظلم یک‌ چند آسیا ماند و اینک آسمان بر محور دیگر گذشت
❈۵❈
اتحاد آسیایی شد مدار آسیا آسیابانا نبایستت ازین محور گذشت
آسیا جنبش کند و ین خواب سنگین بگلسد تا ز نو بازآید آن آبی کزین معبر گذشت
❈۶❈
جنبش پیرایهٔ احمر کند اکنون درست بر اروپا آنچه از سهم نبی الاصفر گذشت
ای نژاد آسمانی وی نبیرهٔ آفتاب ترک رامش کن که جه‌ جور مغرب از حد در گذشت
❈۷❈
شد اروپا دایه و مام تو را پستان برید بایدت زین دایهٔ مشفق‌تر از مادر گذشت
ای اروپا آسیا را نوبت دیگر رسید وآسیابان را ز بیدادت به دل خنجر گذشت
❈۸❈
ای عروسک‌ ساز و خرسگ ‌باز بس کاین طفل را موسم مکتب رسید و نوبت تسخر گذشت
ای کهن نرٌاد حیلت گر میفکن کعبتین داو بر چین کاین تکاور مهره از ششدر گذشت
❈۹❈
لشگر ژاپون گذشت اکنون ز منچوری به چین تا بگردانی کلاه از برم و چالندر گذشت

فایل صوتی قصاید شمارهٔ ۵۱ - هشدر به اروپا

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد فاضلی منش
2014-12-26T21:49:25
در مصرع دوم بیت 14 گذشت صحیح است که کذشت ثبت شده است
محمد
2014-12-26T21:23:16
با توجه به دیوان بهار ، عنوان قصیده فوق هشدار به اروپا می باشد نه هشدر به اروپا
محمد فاضلی منش
2014-12-26T21:38:21
در بیت 12 با توجه به دیوان بهار، در مصراع دوم کلمه ی جه که بعد از که آمده است زاید است... ترک رامش کن که جور مغرب از حد درگذشت