گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملک‌الشعرا بهار:جرم خورشید چوازحوت به برج بره شد مجلس چاردهم ملعبه ومسخره شد

❈۱❈
جرم خورشید چوازحوت به برج بره شد مجلس چاردهم ملعبه ومسخره شد
آذر آبادان شد جایگه لشگر روس دستهٔ پیشه‌وری صاحب فری فره شد
❈۲❈
توده کارگران جنبش کردند به ری «‌هریکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد»
کاروانی همی از ری به‌ سوی مسکو رفت جمله خاطرها مستغرق این خاطره شد
❈۳❈
دستهٔ دزدان چون دیدند این معنی را هریکی بهر فراریدن‌، چون فرفره شد
چست و چالاک دویدند به هر گوشه ز هول آن یکی کبک شد و این یک با قرقره شد
❈۴❈
قوهٔ ماسکه و لامسه از کار افتاد سمع از سامعه رفت و بصر از باصره شد
کاروان شده بازآمد بی‌نیل مرام مرکز ایران ماتمکده و مقبره شد
❈۵❈
هیئت دولت از بام نشستی تا شام خون دل‌، شام شب و رنج و الم شبچره شد
مشورت‌ها به میان آمد با خیل خواص وی بسا کس که خیانتگر این مشوره شد
❈۶❈
نعرهٔ پیشه‌وری گشت بلندآواتر سوت کش بوق شد وقلقلکش خنبره شد
دُم او گشت کلفت و سر او گشت بزرگ چون توانگر شد گفتی سخنش نادره شد
❈۷❈
حزب توده همگی جانب او بگرفتند بد کسی نیز که با توده همی یکسره شد
چند تن رفتند از صحنهٔ دولت به کنار چند تن توده نمایشگر این منظره شد
❈۸❈
بارزانی شد همدست به ایل شکاک در ره سقز و بانه سوی کوه و دره شد
دستهٔ پیشه‌وری نیز به‌ سوی همدان حمله‌ها برد ولی خرد درین دایره شد
❈۹❈
دسته‌ای رفت ز خلخال به منجیل و به رشت صید خورشید، تمنای دل شب‌پره شد
لشگر شه سر ره سخت بر ایشان بگرفت پهنهٔ رزم ز آتش چو یکی مجمره شد
❈۱۰❈
طبرستانی و گیلانی و زنجانی را راندن دزدان از ملک‌، مرامی سره شد
ای بسا دل که ز جور سفها خون گردید وی بسا سینه که از تیر عدو پنجره شد
❈۱۱❈
عاقبت رزم به کام دل رزم‌آرا گشت دشمن گرگ‌صفت رام بسان بره شد
ایل شکاک یقین کرد که تفصیل کجاست بارزانی را بار از نی و نقل از تره شد
❈۱۲❈
لشگر روس برون رفت ز خاک تبریز نفت و بنزین سبب سرعت این باخره شد
غلط دیگر زد کابینه و شد توده برون صدراعظم را میدان عمل یکسره شد
❈۱۳❈
کشور ایران یکباره بجنبید چو دید سر این ملک کرفتار بلای خوره شد
لشگر شاه ز زنجان چو به تبریز رسید حزب خود مختار از جلفا بر قنطره شد
❈۱۴❈
مجلس پانزدهم گشت از آن‌ پس تشکیل آن یکی بلبل گشت و دگری زنجره شد
رفت روز خطر و دغدغهٔ نفت شمال نوبت خیمه‌شب‌بازی انگلتره شد
❈۱۵❈
صاحب دولت و اعوان و هوادارانش بیخشان یک‌یک از باغ سیاست اره شد
آنچنان کشف شد اسرار بریتانی و نفت که نفس‌ها گره اندر گلو و خرخره شد
❈۱۶❈
این‌یکی گشت وزبر و دگری کشت کفیل آن‌یکی نیزبه دولت طرف مشوره شد
لیک مجلس سخنانی که نبایستی گفت گفت و با برق پراکنده به گرد کره شد
❈۱۷❈
ناگهان دستی پیدا شد و قصدی پیوست که دل اهل وطن پرطپش و دلخوره شد
گلهٔ دزدان گشتند ازین قصد آباد کار آزادی لیکن پس از آن یکسره شد
❈۱۸❈
گلهٔ دزدان کاز میدان دررفته بدند بازگشتند و نفس‌شان باز از حنجره شد
لگن خاصره‌ای بس که ز نو جمجمه گشت وی بسا جمجمه کز نو لگن خاصره شد
❈۱۹❈
شد حکیمی که محلل بود، ازکار به دور وز پی‌اش ساعد، فرمانده مستعمره شد
ارتجاع آمد و از آزادی کینه کشید رفت پالان گرو ایام به کام خره شد
❈۲۰❈
مشکلات پلتیکی همه از یاد برفت گفتگوها و خطرها همه از ذاکره شد
سخن مرد درم‌یافته با یاد آمد « کاروانی زده شد کار گروهی سره شد»

فایل صوتی قصاید شمارهٔ ۷۵ - یک صفحه از تاریخ

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سلما
2019-11-18T11:14:35
زود بنزین بریز و گاز بسازکه شبی تیره است و راه دراز(ملک الشعراء بهار)محمدتقی صبوری کاشانی در مشهد متولد شد. سال ها به شعر و ادب و نیز سیاست و وکالت در مجلس شورا پرداخت. از وی کتاب هایی در دانش سیاست(مانند تاریخ احزاب سیاسی) و وادی شعر و ادب(مانند سبک شناسی شعر فارسی) بر جای مانده است. او در سال 1330ش درگذشت و در قبرستان ظهیرالدوله در شمیران تهران دفن گردید. وی از شعرای طرفدار سبک کلاسیک شعر فارسی است ولی از آوردن کلمات جدید در اشعارش دریغی ندارد از جمله بنزین.مثل این شعر(با تصرف اندک)جرم خورشید چو از حوت به برج بره شدمجلس یازدهم! ملعبه و مسخره شدهیئت دولت از بام نشستی تا شامخون دل‌، شام شب و رنج و الم شبچره شدمشورت‌ها به میان آمد با خیل خواصوی بسا کس که خیانتگر این مشوره شدصاحب دولت و اعوان به خواب اند همههمچو فوریت مجلس که درون حنجره شدکشور ایران یکباره بجنبید چو دیدسر این ملک گرفتار بلای خوره شدای بسا دل که ز جور سفها خون گردیدنفت و بنزین سبب سرعت این مسئله شد
سجاد اجاقی
2018-07-06T15:50:57
این شعر یادآور شعر معروف لبیبی (کاروانی همی از ری به سوی دسکره شد، آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد) هست که بیهقی هم تو کتابش آورده. بیتی هم که گفتید، ایراد وزنی نداره
احمد
2018-06-12T02:28:53
مشکل وزنی زیاد داره برای نمونه ...چند تن رفتند از صحنهٔ دولت به کنار!!از نظر وزنی اینه .._ ل _ _ ل ل _ _ ل ل _ _ ل ل _ ولی مصرع فوق این !؛ _ ل _ _ _ ل _ _ ل ل _ _ ل ل _
احمد
2018-06-12T02:29:55
میشه گفت اینجوری درسته ...چند تن رفت چو از صحنه ی دولت به کنار باز بهتره
احمد
2018-06-12T02:30:43
نفری چند برفتند ز دولت به کنار...
احمد
2018-06-12T02:31:31
نفری چند که رفتند ز دولت به کنار