گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملک‌الشعرا بهار:هنگام فرودین که رساند ز ما درود بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود

❈۱❈
هنگام فرودین که رساند ز ما درود بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
کز سبزه و بنفشه و گل های رنگ رنگ گویی بهشت آمده از آسمان فرود
❈۲❈
دربا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند وین‌ جایگه بنفشه به خرمن توان درود
❈۳❈
کوه از درخت گویی مردی مبارز است پرهای گونه گون‌زده چون جنگیان به‌خود
اشجار گونه گون و شکفته میانشان گل‌های سیب و آلو و آبی و آمرود
❈۴❈
چون لوح آزمونه که‌ نقاش چرب دست الوان گونه گون را بر وی بیازمود
شمشاد را نگر که‌ همه تن قد است و جعد قدیست ناخمیده و جعدیست نابسود
❈۵❈
آزاده را رسد که بساید به ابر سر آزاد بن ازین رو تارک به ابر سود
بگذر یکی به خطهٔ نوشهر و رامسر وز ما بدان دیار رسان نو به نو درود
❈۶❈
آن گلستان طرفه‌بدان فر و آن جمال وان کاخ‌های تازه بدان زیب و آن نمود
از تیغ کوه تا لب دریا کشیده‌اند فرشی کش از بنفشه وسبزه‌ است تاروپود
❈۷❈
آن‌بیشه‌هاکه‌دست طبیعت به‌خاره سنگ گل‌ها نشانده بی‌ مدد باغبان و کود
ساری نشید خواند بر شاخهٔ بلند بلبل به شاخ کوته خواند همی سرود
❈۸❈
آن از فراز منبر هر پرسشی کند این یک ز پای منبر پاسخ دهدش زود
یک جا به شاخسار، خروشان تذرو نر یک سو تذرو ماده به همراه زاد و رود
❈۹❈
آن‌یک نهاده‌چشم‌، غریوان به‌راه جفت این‌ یک ببسته گوش و لب‌ از گفت و از شنود
برطرف رود چون بوزد باد بر درخت آید به گوش نالهٔ نای و صفیر رود
❈۱۰❈
آن شاخ‌های نارنج اندر میان میغ چون پاره‌های اخگر اندر میان دود
بنگر بدان درخش کز ابرکبود فام برجست و روی ابر به ناخن همی شخود
❈۱۱❈
چون کودکی صغیر که با خامهٔ طلا کژ مژ خطی کشد به‌ یکی صفحهٔ کبود
بنگر یکی به‌ رود خروشان به‌وقت آنک دربا پی پذیره‌اش آغوش برگشود
❈۱۲❈
چون طفل ناشکیب خروشان ز یاد مام کاینک بیافت مام و در آغوش او غنود
دیدم غریو و صیحهٔ دریای آسکون دربافتم که آن دل لرزنده را چه بود
❈۱۳❈
بیچاره مادریست کز آغوشش آفتاب چندین هزار طفل به‌ یک لحظه در ربود
داند که آفتاب‌، جگرگوشگانش را همراه باد برد و نثار زمین نمود
❈۱۴❈
زبن‌ رو همی خروشد و سیلی زند به‌ خاک از چرخ برگذاشته فریاد رود رود
بنگر یکی به منظر چالوس کز جمال صد ره به زیب وزینت مازندران فزود
❈۱۵❈
زان‌ جایگه به بابل و شاهی گذاره کن پس با ترن به ساری و گرگان گرای زود
بزدای زنگ غم به ره آهنش ز دل اینجا بودکه زنگ به آهن توان زدود
❈۱۶❈
این‌خود یک ازهزار زکار شهنشهی است کزیک حدیث او بتوان دفتری سرود
از جان ودل ستایش او پیشه کن که اوست آن خسروی که از دل و جان بایدش ستود
❈۱۷❈
جیشی دلیر ساخت ازین مردمی فقیر آری کنند اطلس و دیبا ز برگ تود
هست اعتبار ملک ز آب حسام او چون اعتبار خاک صفاهان به زنده‌رود
❈۱۸❈
جزسعی او، که جادهٔ چالوس برگشاد؟ جز جهد او، که راه پتشخوارگر گشود؟
تا هست حق و باطل و سود و زیان، رساد از حق به‌ دو عنایت و از او به خلق سود
❈۱۹❈
بخشد بهار را کف دستی ز رامسر کانجا توان به هر نفسی دفتری سرود

فایل صوتی قصاید شمارهٔ ۹۶ - سپید رود

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ناشناس
2012-11-25T21:11:10
BVERY NICE
میر محمد مرسلی
2014-06-14T22:01:05
در بیت شش منظور از آبی میوی به می باشد
میبدار
2019-04-15T11:13:11
و منظور از امرود میوه گلابی!!
حسین مرکزی
2021-03-26T05:37:47
در بیت 3 و 22 و 25 بجای دریا، نوشته شده دربا
حسین مرکزی
2021-03-26T05:44:25
در بیت 9 با اشاره به اینکه با آزادگی میتوان به خدا رسید، میگوید از این رو سرو آزاد سر در ابر دارد، بخاطر اینکه میوه ندارد و بقول حافظ از بار غم آزاد آمده است.
علی معینی
2021-03-08T10:59:28
در یک حرف فوق العاده